اسم الکتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 47
موجود از آن جهت كه موجود
است متصف به اين احكام است. براى اثبات اين مطلوب، ما مفهوم واحد را در نظر
مىگيريم. مىبينيم اين مفهوم بر همه اشيا حمل مىشود: بر انسان، حيوان، درخت،
سنگ، واجب و ممكن. اگر مناط صدق اين مفهوم- و به عبارت ديگر موضوع حقيقى آن- مثلا
انسان باشد، نبايد بر ساير اشيا حمل شود، مگر اينكه نوعى اتحاد با انسان پيدا كنند
و ذهن در اثر اين اتحاد واحد را مجازا بر آنها حمل كند، درحالىكه چنين نيست. به
همين نحو ديده مىشود كه درخت و سنگ و غيره نيز مناط صدق و موضوع حقيقى اين مفهوم
نيستند، زيرا در مورد آنها نيز همين محذور وجود دارد، پس مناط صدق و موضوع حقيقى
آن تنها موجوديت اشياست، زيرا هموست كه در همه آنها يافت مىشود: انسان موجود است،
درخت موجود است، سنگ موجود است، واجب موجود است، ممكن موجود است و غير از موجوديت
چيز ديگرى نمىتوان يافت كه در همه اشيا يافت شود. پس موضوع حقيقى واحد موجود است
و لا غير.
در بقيه محمولات فلسفى نيز
مىتوان به همين طريق استدلال كرد. به عبارت ديگر، در اينجا از عموميت محمول پى
برديم كه بايد موضوع حقيقى آن نيز عموميتى فراگير داشته باشد. اين محمول، حكم و
خاصيت نوع يا انواع خاصى از موجودات نيست، پس موضوع آن نيز ماهيت نوعى يا جنسى
خاصى نيست، بلكه چيزى است كه شامل همه موجودات مىشود؛ اين سخن در بقيه محمولات
فلسفى نيز به نحوى صادق است. ساير محمولات فلسفى نيز يا مانند مفهوم واحد بتنهايى
بر تمام موجودات صدق مىكنند يا با مقابلشان مجموعا همه موجودات را در بر
مىگيرند. در هرحال راه استدلال همين است.
4- 1: اثبات وجود موضوع
فلسفه در خارج
همانطور كه تصور موضوع
فلسفه، يعنى مفهوم «موجود، واقعيت»، بديهى و بىنياز از تعريف بود، تصديق به وجود
آن نيز بديهى و بىنياز از برهان است. يعنى هركس در نهايت وضوح و روشنى و بدون
نياز به برهان در ذهن خود اذعان و تصديق قطعى دارد به اينكه «واقعيتى هست»، اجمالا
«موجودى داريم»، جهان هيچدرهيچ و موجود بودن امرى پوچ نيست، چنين نيست كه تمام
آنچه را ما موجود و واقعى مىدانيم در حقيقت موجود نباشند و همه خيال محض و تصور و
پندار صرف باشند؛ خلاصه كلام آنكه براى همه اذهان بديهى است كه مفهوم
اسم الکتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) المؤلف : مصباح یزدی، محمد تقی الجزء : 1 صفحة : 47