اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 127
جنگاوران خود فرياد برآورد: اى احمقان! آيا مىدانيد با چه كسانى مىجنگيد؟ شما با يكه سواران شهر كه گروهى جانبازند، در جنگيد، تعداد آنها كم است و چندان دوام نخواهند آورد. به خدا اگر با سنگ هم به جنگشان برويد مىتوانيد آنها را بكشيد. عمر بن سعد در تأييد سخنان عمرو گفت: راست گفتى، رأى درست همين است؛ آن گاه، پيكى را به سوى سپاهش روانه كرد تا به مردان جنگىاش چنين پيغام دهد: مبادا كسى از شما به جنگ تن به تن با سربازان ابا عبدالله تن در دهد و هماورد بطلبد. «1» عمر بن سعد، بخوبى مىدانست و مىديد كه هيچ كدام از مردان جنگاورش نمىتوانند به تنهايى در مقابل سلحشوران حسينى عرض اندام كنند و در نتيجه جنگ تن به تن به ضرر آنها خواهد بود. نافع، همچنان به نبرد بىامان خود با دشمن ادامه داد و تا آنجايى كه توان داشت از جنگ با ستمگران و عهد شكنان باز نايستاد. او تكسوارى بود كه به تنهايى در برابر آن همه دشمن بىرحم، شمشير مىزد و دشمن پست را يكى بعد از ديگرى به خاك سياه مىنشاند. او بعد از كشتن حدود دوازده نفر و به روايتى هفتاد نفر «2» از دشمن و حماسه آفرينيهاى بسيار، سرانجامبه دست سربازان خون آشام عمربنسعد بطور ناجوانمردانهاى اسير شد. طبرى مىگويد:
اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 127