اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 129
عمر گفت: تو او را آوردهاى، اگر مىخواهى، خونش را بريز. يحيى گويد: شمر، شمشيرش را از غلاف بيرون كشيد و نافع (آخرين سخنان كوبنده خود را كه برخاسته از ايمان قوى او بود به رخ شمر كشيد و با كلامش به او حمله كرد و) گفت: به خدا اگر از مسلمانان بودى، اين چنين بى باك نبودى كه با ريختن خون ما بخواهى به پيشگاه خدا بروى، حمد و سپاس خداى را كه مرگ ما را به دست بدترين مخلوق قرار داد. «1» پس از اين حادثه بود كه او شربت شيرين شهادت را به دست شمر ملعون نوشيد و به ديدار پروردگارش شتافت. روحش شاد و يادش گرامى باد. «2» باشد كه جوانان رزمنده و دلير ما با الهام گرفتن از اين حماسه آفرينيها و فداكاريها، خون گرم و تازه در رگهايشان جريان يابد و براى هميشه در مقابل كفر و استبداد جهانى برآشوبند و از سختيهاى زندگى نهراسند تا به سلطه زور و ظلم و بيدادگرى استكبار خاتمه دهند.
اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 129