اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 126
او با محاسنى حنا بسته (كه چهرهاش را جوانتر ساخته بود) در مرحله اوّل جنگ، تيرهاى زهر آلود و پرّانش را يكى پس از ديگرى بر چلّه كمان نهاد و به سوى دشمن رها مىكرد و تيرى از تيرهايش به خطا نمىرفت؛ تا اينكه تيرهايش تمام شد. در اين هنگام با تيغى برافراشته به طرف سربازان پسر سعد حمله برده، خود را به صفوف به هم فشرده دشمن رساند. مردان جنگاور ابن سعد با ديدن شهامت و شجاعت نافع، ترس و هراس در دلشان راه يافته، خود را از دم شمشير او كنار مىكشيدند. او همچون شجاعان ديگر رجز مىخواند و سرودهاى حماسى در معرفى خود، دين و هدف مقدسش مىسرود. يحيى بن هانى گويد: نافع بن هلال پيكار مىكرد و چنين مىگفت: من هلال جملىام، پيرو دين علىام. «1» در اين هنگام كه نافع، خود و مذهبش را معرفى مىكرد و اشعار حماسى مىخواند، مردى از قبيله «بنى قطيعه» به نام «مزاحم بن حريث» از ميان سپاهيان عمر بن سعد بيرون آمد و بسوى نافع تاخت و به او گفت: من بر دين عثمانم. نافع گفت: تو بر دين شيطانى، اين را گفت و به او حمله كرد و با ضربه محكم نيزه اورا از بالاى زين اسب، به پشت بر روى زمين انداخت و همين ضربه او را از پاى درآورد. «2» عمرو بن حجاج، فرمانده جبهه راست دشمن، با ديدن اين همه سلحشورى از نافع كه بى هراس به سربازان او حمله مىبرد و آنها را تارومار مىكرد، خطاب به
اسم الکتاب : سرداران صدر اسلام(ج8) المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 126