(1) همانگونه كه در ابتداى سخن اشاره نموديم، ولايت تكوينى از امور
باطنى و قدرتهاى نفسانى است كه يك انسان كامل هر چند كامل نسبى، مىتواند آن را
دارا باشد، به گونهاى كه ارادهاش بر جهان هستى حاكم شود و چنين سلطه و قدرتى،
البته داراى مراتبى است كه تابع مراتب قرب به سوى خداى جهان است، و از طريق قرب
معنوى كه با تهذيب نفس و آشنا شدن به آخرين هدف قرب يعنى ذات اقدس احديّت ممكن است
به دست بيايد و انسان را از مرحله عبوديّت تا ربوبيّت سير تكاملى دهد؛ يعنى انسان
در اثر بندگى خدا، بتواند، خداگونه در اين جهان تصرّف نمايد كه در حديث چنين آمده
كه:
«العبوديّة جوهر كنهها الرّبوبيّة».[1]
«بندگى خدا و پيمودن صراط قرب به حق، گوهرى است كه باطن آن ربوبيّت، يعنى قدرت و
توانايى الهى است».
عرفا، كمال و قدرتى را كه در اثر عبوديت و اخلاص و پرستش واقعى نصيب
انسان مىگردد به مراحل و منازلى تقسيم كردهاند:
1- روشنبينى و حقيقتيابى چنانچه در قرآن كريم نيز بدان اشاره شده
است.
... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ....[2] «اگر تقواى
الهى را پيشه كنيد، خداوند سرمايه تشخيص حق از باطل را به شما مىدهد».
2- سلطه بر نفس (ولايت بر نفس) در خواهشهاى نفسانى و در انديشههاى
پراكنده يعنى نيروى تسلط بر قواى غضبيه، شهويه و متخيله.
3- سلطه بر بدن به گونهاى كه بتواند اعمال خارق العاده انجام دهد.
4- سلطه بر خلع بدن يعنى روح بتواند بدون استخدام بدن فعاليت كند.
5- سلطه بر جهان طبيعت خارج از بدن كه اين بالاترين مرحله از مراحل
ولايت تكوينى است. و معجزه انبيا و صدور كرامات از اولياى خداوند مبتنى بر همين
مرتبه از ولايت تكوينى است كه والاترين مقام است.