مكتبى، صالحان عهدهدار حكومت و اداره مملكت
مىگردند ... أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ
الصَّالِحُونَ[1]
و قانونگذارى كه مبين ضابطههاى مديريت اجتماعى است بر مدار قرآن و سنت، جريان
مىيابد. بنابراين نظارت دقيق و جدى از ناحيه اسلامشناسان عادل و پرهيزكار و
متعهد (فقهاى عادل) امرى محتوم و ضرورى است و چون هدف از حكومت، رشد دادن انسان در
حركت به سوى نظام الهى است ... وَ إِلَى اللَّهِ
الْمَصِيرُ*[2]
تا زمينه بروز و شكوفائى استعدادها به منظور تجلى ابعاد خداگونگى انسان فراهم آيد
(تخلّقوا بأخلاق اللّه)[3] و اين جز
در گرو مشاركت فعال و گسترده تمامى عناصر اجتماع در روند تحوّل جامعه نمىتواند
باشد.
با توجه به اين جهت، قانون اساسى زمينه چنين مشاركتى را در تمام
مراحل تصميمگيرىهاى سياسى و سرنوشتساز براى همه افراد اجتماع فراهم مىسازد تا
در مسير تكامل انسان هر فردى خود دستاندركار و مسئول رشد و ارتقا و رهبرى گردد كه
اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ
نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ.[4]
ولايت فقيه عادل
بر اساس ولايت امر و امامت مستمر، قانون اساسى زمينه تحقق رهبرى فقيه
جامع الشرايطى را كه از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته مىشود (مجارى الامور و
الأحكام على أيدى العلماء باللّه الامناء على حلاله و حرامه)[5]
آماده مىكند تا ضامن عدم انحراف سازمانهاى مختلف از وظايف اصيل اسلامى خود باشد.
اقتصاد وسيله است نه هدف
در تحكيم بنيادهاى اقتصادى، اصل، رفع نيازهاى انسان در جريان رشد و
تكامل