ارائه دهنده طرح نوين نظام حكومتى بر
ويرانههاى نظام طاغوتى قبلى گردد.
شيوه حكومت در اسلام
حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى يا
گروهى نيست، بلكه تبلور آرمان سياسى ملتى هم كيش و هم فكر است كه به خود سازمان
مىدهد تا در روند تحول فكرى و عقيدتى راه خود را به سوى هدف نهائى (حركت به سوى
اللّه) بگشايد. ملت ما در جريان تكامل انقلابى خود از غبارها و زنگارهاى طاغوتى
زدوده شد و از آميزههاى فكرى بيگانه خود را پاك نمود و به مواضع فكرى و جهانبينى
اصيل اسلامى بازگشت و اكنون بر آنست كه با موازين اسلامى جامعه نمونه (اسوه) خود
را بنا كند. بر چنين پايهاى، رسالت قانون اساسى اين است كه زمينههاى اعتقادى
نهضت را عينيت بخشد و شرايطى را به وجود آورد كه در آن انسان با ارزشهاى والا و
جهان شمول اسلامى پرورش يابد.
قانون اساسى با توجه به محتواى اسلامى انقلاب ايران كه حركتى براى
پيروزى تمامى مستضعفين بر مستكبرين بود زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج
كشور فراهم مىكند، بويژه در گسترش روابط بين المللى، با ديگر جنبشهاى اسلامى و
مردمى مىكوشد تا راه تشكيل امت واحد جهانى را هموار كند
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ[1] و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامى جهان، قوام
يابد.
با توجه به ماهيت اين نهضت بزرگ، قانون اساسى تضمينگر نفى هر گونه
استبداد فكرى و اجتماعى و انحصار اقتصادى مىباشد و در خط گسستن از سيستم
استبدادى، و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش مىكند
... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ ....[2] در ايجاد
نهادها و بنيادهاى سياسى كه خود پايه تشكيل جامعه است، بر اساس تلقى