بدهند و در رديف اولين افرادى كه با او دست
بيعت دادند خلفاى اسبق ابو بكر و عمر بودند كه در آن روز، مقام ولايت او را رسما
پذيرفتند و به اين ترتيب ولايت الهى على عليه السّلام صورت مردمى به خود گرفت، هر
چند پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بيعت نقض شد و مردم از عهد و
انتخاب روز غدير، رو گرداندند و به اين ترتيب حكومت مردمى على عليه السّلام منتقض
شد و پس از مرگ عثمان مجدّدا با آن حضرت تجديد بيعت نمودند و دو مرتبه حكومت مردمى
براى آن حضرت مستقر گرديد و زمام امور را به دست گرفت.
بيعت با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا تشكيل حكومت
اسلامى
(1) درباره تطبيق مفهوم جمهوريّت با مفاهيم اسلامى مىتوان قدمى
فراتر نهاد و درباره حكومت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز چنين گفت كه
آن حضرت تا در مكه بود و رسالتش مورد تأييد مردم قرار نگرفته بود نتوانست حكومتى
تشكيل دهد، ولى چون به مدينه رفت و مردم آن حضرت را به عنوان رسالت پذيرفتند و به
رهبرى انتخابش نمودند، توانست حكومت اسلامى را تشكيل دهد و به سرپرستى ملّت و نشر
اسلام بپردازد و حكومتش رنگ خلقى نيز پيدا كرد كه قبل از انتخاب مردم آن حالت را
نداشت.
عهد و ميثاق با خدا يا تشكيل جامعه توحيدى
(2) در اينجا باز قدمى فراتر بگذاريم و درباره «جامعه توحيدى» نيز از
نظر جمهورى بودنش، سخنى بگوييم. در قرآن كريم مىخوانيم كه خداى متعال از عموم
انسانها عهد و پيمان ربوبيّت براى خود گرفته است تا در مقابل شيطان و جبت و طاغوت،
او را به پرستش انتخاب كنند و انسان نيز اين عهد را- طبق فطرت- پذيرفت و براى
عبادت، خدا را- در برابر بت و شيطان- انتخاب نمود و حقّ الوهيّت را در برابر جبت و
طاغوت به خداى خود داد و از اين انتخاب كه به نام عهد و پيمان فطرت از او ياد شده،
لازمهاى در طرفين به وجود آمد، از خدا خدايى- كه از آن به «قاعده لطف» تعبير
مىشود؛ چه آنكه هدايت تامّه الهيّه بستگى به قبول و پذيرش خلق دارد- و از بنده
بندگى بود، ولى بندگان به اين عهد و انتخاب پابند نشدند و به راه شرك و عبادت جبت
و طاغوت شتافتند و