مورد ملامت ذات لا يزال ربوبى قرار گرفتند
كه چرا از عهده مسئوليّت فطرى خود- با اينكه لازمه انتخاب و پذيرش بود- بر
نيامدند. در قرآن كريم چنين مىخوانيم:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا
الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ
مُسْتَقِيمٌ.[1] «اى بنى
آدم! آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را نپرستيد؛ زيرا او دشمن آشكار شماست و مرا
عبادت كنيد كه اين راه مستقيم و آشكار است».
(1) و نيز مىفرمايد: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ
مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى
أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ
الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ.[2] «به يادآور هنگامى را كه پروردگارت
از ذريّه و نسل بنى آدم، عهد و ميثاق گرفت و آنان را گواه بر خود قرار داد كه آيا
من پروردگار شما نيستم؟ همگان گفتند آرى شهادت مىدهيم- كه تو پروردگار ما هستى- و
اين عهد براى اين بود كه روز قيامت نگوييد ما از آن غافل بوديم».
منظور از يادآورى اين عهد و پيمان در قرآن كريم اين است كه ذات اقدس
ربوبى با اينكه واقعيّتى است انكارناپذير ولى در عين حال به معرض قبول همگانى قرار
گرفت و بشر طبق آيين فطرت آن را پذيرفت و در مقابل عبادت طاغوت، خدا را انتخاب كرد
و اين نبود مگر براى آنكه اين دو به هم آميخته گردد، و از حالت الوهيّت محض در صقع
ربوبى به حالت تركيبى با پذيرش و انتخاب خلقى در آيد و به مرحله فعليت معبوديت
برسد؛ يعنى داراى دو جنبه يلى الرّبى و يلى الخلقى گردد. و حكومت الهيّه مورد
پذيرش همگان قرار گيرد و اين همان انتخاب عمومى و توحيد جمهورى است بلكه از اين
بالاتر همه جهان هستى در اين انتخاب شركت دارند:
... وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ
لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ....[3]
«همه چيز براى خداى بزرگ سر فرود آورد و او را تسبيح گفت جز اينكه شما زبان