(1) نتيجه: از جريان فوق چنين به دست مىآيد
كه مشورت اسلامى بر مبناى استدلال و انتخاب اسلامى بر مبناى اصلح صورت مىگيرد و
در جايى كه مشاركت و حضور مستقيم مردم در انتخاب اصلح لازم است و خود عهدهدار
انجام آن شوند، بايد رأى اكثريّت را در نظر گرفت همچنانكه در جنگ احد رأى اكثريت
مورد پذيرش قرار گرفته و جنگ در بيرون شهر به وقوع پيوست چون عمل اصلح بود هر چند
با تلفات سنگين ترى همراه شد.
بالأخره اكثريّت در اسلام آنگاه داراى ارزش است كه اوّلا: اسلامى و
مكتبى باشد و ثانيا: متكى بر استدلال صحيح و منطق عقل و شرع باشد. و در صورت تساوى
دليل طرفين (اقليّت و اكثريّت) باز ترجيح با اكثريّت است؛ زيرا تجمع آرا، احتمال
رسيدن به واقعيات را قويتر مىكند. مگر آنكه منطق اقليّت از اكثريّت قويتر باشد كه
حقّ تقدّم با اوست.
مرحله دوم: منافع و مصالح عمومى
(2) دومين مرحله از مراحل ارزيابى اكثريّت در اسلام عبارت است از: ارزيابى
آن در زمينه منافع و مصالح عمومى.
شكى نيست كه در زندگى اجتماعى، تزاحم و اصطكاك در منافع، يك امر
اجتنابناپذير است و در آن افراد نيرومند و ناتوان، مستعد و عقب افتاده زندگى
مىكنند و افراد نيرومند هميشه مىخواهند كه همه چيز را به خود اختصاص دهند، بنابراين،
خواه و ناخواه وجود تزاحم در منافع در جامعه يك واقعيت حتمى و مسلّم است.
قانونى كه در اين زمينه پيروى مىشود، قانون اهم و مهم است كه بايد
اهم را بر مهم مقدّم داشت و پيروى از اين قانون حتى در انجام وظايف دينى (عبادات)
نيز مسلّم است.
روى اين حساب، چنانچه ميان منافع اكثريّت و اقليّت تزاحمى به وجود
آمد بايد منافع اكثريّت را بر مبناى اهميت مقدّم داشت؛ زيرا رعايت حال اكثريّت،
اهمّ از رعايت اقليّت است.