نموده و چنين گفتند: «يا رسول اللّه! اگر به
سراغ دشمن مهاجم نرويم و در شهر بمانيم آنان گمان مىكنند كه ما ترسيدهايم،[1] عرب هيچگاه در ما طمع نكرده است و
جرأت كشتار ما را نداشته و حال آنكه ما مشرك بوديم و بتها را مىپرستيديم، اكنون
چگونه مىتوانند در ما طمعى داشته باشند در حالتى كه تو در ميان ما هستى، نه هرگز
ما در شهر باقى نخواهيم ماند، ما بايد از شهر خارج شويم، و با دشمن جنگ كنيم، هر
كس كه كشته شد شهيد خواهد بود و هر كس زنده ماند در راه خدا جهاد كرده است.
(1) رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين رأى را پذيرفت و لباس
رزم در بر كرد و آماده جنگ شد»[2]، ولى در
اين هنگام مسلمانان دچار ترديد شدند و چنين احتمال دادند كه رسول خدا صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم به باقى ماندن در شهر مدينه و جنگ خيابانى در شهر متكى بر
مصلحتى از طريق وحى تمايل دارد كه ايشان از آن آگاه نيستند، لذا مجددا پيشنهاد
كردند كه يا رسول اللّه! ما تابع نظر شما هستيم هر چه مىخواهى عمل كن، ولى رسول
خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه: «رسولان را نشايد كه چون لباس رزم
بپوشند از تن بيرون كنند مگر آنكه در راه خدا جنگ نمايند» و لذا پيامبر اكرم فرمان
خروج را صادر كرد.[3] «عبد اللّه
بن ابى» با گروه اندكى از طايفه خزرج كه از او پيروى كرده بودند در شهر مدينه باقى
ماندند[4] و يا به
قولى از شهر خارج شده و مجددا برگشتند[5] و امّا
گروه قريش با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از شهر بيرون رفتند و پايدار
باقى ماندند تا پيروز شدند[6] و
گفتهاند: «گروه همراه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هفتصد نفر بودند و
افرادى كه نظريه عبد اللّه بن ابى را پسنديدند حدود سيصد نفر بودند»،[7] ولى به هر حال رسول خدا، بر مبناى
اكثريّت تصميم گرفت و از شهر مدينه خارج شد و جنگ احد به وجود آمد و در پايان،
مسلمين پيروز شدند.