قدرت و زمامداران كشور- و اراده معناى ديگرى
غير از معناى لغوى از آيه مراد نيست- مىتوان گفت كه: عموم آيه شامل هر فرد
مسلمانى[1] كه قدرت
را در كشور اسلامى به دست بگيرد مىباشد و به حكم آيه اطاعت از او- هر چند به دليل
حفظ نظم- واجب است و به اين ترتيب داراى دو قدرت الهى و مردمى خواهد شد و اين كلّى
نسبت به فقيهى كه عموم يا اكثريّت او را انتخاب كنند يعنى (حاكم مبسوط اليد) نيز
صدق مىكند.
(1) ولى اين توجيه را نمىتوان پذيرفت؛ زيرا:
اوّلا: استدلال مزبور ايجاب مىكند كه تمامى رؤساى كشورهاى اسلامى كه
قدرت را به دست گرفتهاند- اعمّ از حقّ و باطل- داراى حكومت شرعى باشند و خطر چنين
امرى براى اسلام، پوشيده نيست، چه آنكه به اين ترتيب حكومت امثال يزيد و وليد و
ديگر زمامداران بنى اميه و بنى العباس بلكه زمامداران كفرپيشه اين زمانها در
كشورهاى اسلامى قابل توجيه خواهد بود و همه آنان «ولى امر» معرّفى خواهند شد؛ زيرا
واژه لغوى بر همه آنها صدق مىكند.
ثانيا: اطاعت از «اولى الامر» در آيه كريمه در رديف اطاعت از خدا و
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرار گرفته است و سياق عطف ايجاب مىكند كه،
«ولى امر» همچون خدا و پيامبر، مطاع مطلق باشد و اطلاق اطاعت بر اطلاق موضوع آن
«ولى امر» مقدّم شود؛ زيرا اطاعت در هر سه مورد به طور جزم و بدون قيد و شرط ذكر
شده مخصوصا كه اطاعت از «ولى امر» با اطاعت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم در يك لفظ و بدون تكرار «اطيعوا» آمده است.
وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و
چنين اطاعتى جز از معصوم- كه بيان او در احكام الهى كاشف قطعى و تصميمات او در
موضوعات ولايتى ارائه دهنده مصلحت واقعى است- صحيح نيست.
[1] - در قرآن كريم\i أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ\E فرموده
است و ظاهر لفظ« منكم» مسلمان بودن اوست.