در اذهان عموم مسلمين عنوان «خليفه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم» داراى معنا و مفهوم خاصى است و آن «ولايت زعامت» مىباشد. و از اين روى از
تمامى زعما و رهبران اسلام در گذشته به عنوان «خليفه» ياد مىشد- اعمّ از حق يا
باطل.
آيا اين احتمال در حديث مورد بحث وجود ندارد كه رسول اكرم صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم بر مبناى اصول اسلامى فقط صلاحيت اشغال مقام زعامت را به علماى
اسلام داده است، تا رهبرى اسلامى به طور مستمر در تركيبى از رهبرى سياسى مذهبى باقى
بماند، همچون خود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه رهبر سياسى و مذهبى
بود.
در قرآن كريم خداى بزرگ در خطاب به حضرت داوود عليه السّلام چنين
مىفرمايد:
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ
بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ....[1]
«اى داوود! ما تو را خليفه روى زمين قرار داديم پس ميان مردم به حق حكم كن».
در اين آيه حكم به حق، از آثار خلافت قرار گرفته، چه آنكه مراد خصوص
قضاوت باشد يا اعمّ از قضاوت و حكومت اراده شده باشد، به هر حال، مربوط به تبليغ
احكام نيست.
پاسخ:
اصل «ولايت زعامت» را ما براى فقيه ثابت مىدانيم- ولى سخن ما اكنون
در مفاد خصوص حديث مزبور است كه با در نظر گرفتن سياق آن و با به كار بردن واژه
«خليفه» چه نوع ولايتى را با اين حديث مىتوان اثبات نمود، آيا كليه ولايتها- از
جمله «ولايت تصرف» به معناى خاص و يا خصوص «ولايت فتوا» و روايت حديث؛ همچنانكه
بعضى گفتهاند. و يا خصوص «ولايت زعامت» آنچنان كه در اين سؤال مطرح شده است و به
ذهن نزديك است. ولى با اين همه يك سخن باقى مىماند و آن اينكه آيا رسول اكرم صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم در اين گفتار در مقام تشريع خلافت است، يا در مقام تجليل
«عالم» و «روات