يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ
بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ....[1]
«اى داوود! ما تو را خليفه روى زمين قرار داديم، پس ميان مردم به حق حكم كن».
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه قضاوت، از شئون خليفة اللّه
است؛ يعنى فقط كسى كه داراى مقام رهبرى و حكومت الهى است، مىتواند قضاوت كند؛
زيرا حق قضاوت را خداى متعال در اين آيه از شئون خلافت الهى معرفى نموده است.
بنابراين، قضاوت براى همه كس آزاد نيست.
استدلال به حديث
(2) 1- امام صادق عليه السّلام نيز در همين زمينه به سليمان بن خالد
فرمود:
«اتّقوا الحكومة، فان الحكومة انّما هى للامام العالم بالقضاء العادل
فى المسلمين:
لنبى (كنبى خ ل) او وصىّ نبىّ».[2]
«از قضاوت پرهيز كنيد؛ زيرا اين مقام مخصوص امام عالم به قضاوت و عادل در ميان
مسلمين؛ پيغمبر يا وصى اوست».
از ذيل حديث استفاده مىشود كه منظور از امام، ولى امر است خواه
پيغمبر يا وصى او باشد.
2- امير المؤمنين عليه السّلام به شريح قاضى فرمود:
«يا شريح! قد جلست مجلسا لا يجلسه [ما جلسه] الّا نبىّ او وصىّ نبىّ
او شقىّ».[3] «اى شريح!
جايى نشستهاى كه در اينجا نمىنشيند مگر پيغمبر يا وصى او يا شقى».
مستفاد از اين حديث اين است كه اگر كسى بدون اذن پيغمبر يا وصى او
كرسى