او را نيز «حكومت ديكتاتورى» مىنامند،
حكومت ديكتاتورى مقابل «حكومت دموكراسى» است. ديكتاتورها معمولا ارتش را با خود
همراه مىكنند و در غير اين صورت نمىتوانند اختيار حكومت را در دست بگيرند. اغلب
مردم در كشورهاى ديكتاتورى، از ديكتاتور خود بسيار مىترسند و از او تنفر دارند.[1]
2- حكومت گروههاى خاص
(1) حكومت اقليت عبارت است از حكومت گروه خاصّى بر ملّت؛ مانند:
الف- قدرتطلبان اشرافى كه بر اساس قدرت اقتصادى يا سياسى يا نظامى
يا موقعيت اجتماعى، حكومت را در اختيار گيرند (اريستوكراسى).
ب- زورمندان جامعه به هر شكل و صورتى كه بتوانند زورگويى كنند.
ج- حكومت سلطنتى ميراثى (سلطنتى مطلقه).
د- حكومت ثروتمندان.
ه- و بالأخره حكومت هر گروهى كه براى خود امتيازى قايل شود.
اين نوع حكومتها نيز محكوم است؛ زيرا بر اساس ترجيح طبقاتى،
پايهگذارى شده و مردم در آن سهمى ندارند و لذا موجب نفرت و عصيان ملّت قرار
مىگيرد.
3- حكومت ملّى
(2) منظور ما از «حكومت ملّى» عبارت است از حكومت تمام ملّت، بدين
معنا كه همه ملّت مشتركا و به طور آزاد، فرد يا گروه خاصى را براى حكومت بر خود
برگزينند و از انتقال نيروى ملّى كه به اين صورت انجام شود، بايد مأيوس بود؛ زيرا
براى پيامبران نيز چنين حكومتى ميسّر نشد و هيچگاه از وجود مخالف، كشور آنان خالى
نبود و چنين حكومتى همان است كه افلاطون بدان «مدينه فاضله» نام داده است.
بنابراين، «حكومت ملّى» در تعبير ما با «حكومت ملىگرايى»،
(ناسيوناليسم) و با
[1] - شمارى از ديكتاتورها در زمان اخير معروف شدهاند
مانند: هيتلر، مصطفى كمال( آتاتورك)، موسولينى، استالين و پهلوى.