تقوا نيز باشد، بلكه برخى از بزرگان، بالاتر
از عدالت، صفت زهد و اعراض از دنيا را نيز شرط دانسته.[1]
و در اين زمينه حديثى از امام صادق عليه السّلام رسيده كه در آن شرط مرجعيّت فقيه
را بيان فرموده كه بازگشت آن يا به شرح و توضيح صفت عدالت است و يا اينكه فوق
عدالت صفات عالىترى را شرط دانسته است.
مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج[2]
از تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السّلام[3]
در ذيل آيه مباركه: فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ
الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ...،[4] از امام
صادق عليه السّلام- پس از تقسيم فقها به دو قسم- چنين نقل مىكند كه امام فرمود:
«فامّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لامر
مولاه، فللعوام ان يقلّدوه و ذلك لا يكون الّا بعض فقهاء الشّيعة لا جميعهم ...».
«فقهايى كه (از گناه) خوددارى و دينشان را حفظ مىنمايند و با هواى
نفس مخالفت و امر مولايشان را اطاعت مىكنند، عموم مردم مىتوانند از ايشان تقليد
(پيروى) نمايند و
[1] -مانند مرحوم علامه طباطبائى، سيد كاظم يزدى در
كتاب العروة الوثقى، در بحث تقليد مسأله 22، به حديث فوق استناد نموده است.
و برخى از مراجع متأخر در حاشيه،
حديث را مفسر مفهوم عدالت دانستهاند و برخى ديگر راه احتياط را در تفسير حديث پيش
گرفتهاند( مراجعه شود به العروة الوثقى/ مسأله 22 از مسائل تقليد و حواشى آن).