(1) از اين حديث به خوبى استفاده مىشود كه مقام رهبرى مخصوص آن
فقيهى است كه خود را ساخته باشد، به گونهاى كه تسلّط بر نفس داشته و از گناه به
طور كلّى دورى نموده، تحت فرمان خدا و نگهبان دين باشد.
بديهى است كه مقام رهبرى، مقام اجتماعى- سياسى است. بنابراين، منظور
از حفظ دين- كه در اين حديث از شرايط رهبرى فقيه ذكر شده است- حفظ آن در سطح جامعه
است نه تنها شخص فقيه؛ زيرا كه فقيه رهبر، عهدهدار و نگهبان دين عموم جامعه است يعنى
وظيفه او وظيفه فردى نيست بلكه اجتماعى است.
بر اين اساس، شرايط فقيه رهبر حتما مىبايست آگاه به وضع زمان- از
لحاظ سياسى و اجتماعى- و داراى توانايى و قدرت كافى بر حفظ كشور اسلامى از لحاظ
قدرت فكرى و نيروى تصميمگيرى و اقدام به كارهاى عمومى باشد، تا سستى و ترس بيجا
به او راه نيابد و تحت تأثير ديگران قرار نگيرد يعنى همچون يك زمامدار نسبت به
كشور خود مسئول و متعهّد و داراى اختيارات وسيع و حاكم مبسوط اليد باشد.
خلاصه آنكه: مقام مرجعيّت منحصر به مرجعيّت در احوال شخصيه و يا
عبادات نيست، بلكه در تمامى امور اجتماعى و سياسى- همچون خود امام عليه السّلام-
داراى مرجعيّت است و روشن است كه مرجعيّت در اين سطح وسيع بستگى به شرايطى دارد تا
فقيه بتواند جوابگوى همه گونه مراجعات سياسى- اجتماعى، مردم باشد و چنين فردى
نمىتواند فقيه گوشهنشين و كنارهگير از جامعه باشد. البته فقيهى كه توان درك
مسائل سياسى را ندارد، مىتواند از لحاظ فقهى داراى مقام مرجعيّت تقليدى باشد، نه
رهبرى سياسى.[1]
[1] - بررسى اصولى كه در قانون اساسى درباره« ولايت
فقيه» آمده، تحت عنوان« ولايت فقيه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران»/ ص 567 به
بعد با آخرين اصلاحات خواهد آمد، ملاحظه شود.