(1) على امير المؤمنين عليه السّلام درباره اين گونه حكومتهاى ناقص
در كتاب شريف نهج البلاغه (خطبه 40) چنين مىفرمايد:
«انّه لا بدّ للنّاس من امير برّ او فاجر يعمل فى امرته المؤمن و
يستمتع فيها الكافر و يبلّغ اللّه فيها الاجل و يجمع به الفىء و يقاتل به العدوّ،
و تأمن به السّبل، و يؤخذ به للضّعيف من القوىّ؛ حتّى يستريح برّ و يستراح من
فاجر».[1] «به ناچار
براى مردم اميرى (در رأس دولت) لازم است خواه نيكوكار، يا بدكار تا در حكومت وى
مؤمن به فعاليت خود بپردازد و كافران در آن زندگى نموده و بهره خواهند برد (و از
حقوق اقليتى خود محروم نمانند) و خداوند امور اين جهان را بر اساس
[1] - اين سخنان را على عليه السّلام هنگامى فرمود كه
شنيد خوارج نهروان مىگويند:« لا حكم الّا للّه؛ نيست حكمى مگر از جانب خدا».
متن سخنان امام عليه السّلام چنين
است:
« كلمة حقّ يراد بها باطل! نعم
انّه لا حكم الّا للّه، و لكنّ هؤلاء يقولون: لا امرة الّا للّه، و انّه لا بدّ
للنّاس من امير برّ او فاجر يعمل فى امرته المؤمن، و يستمتع فيها الكافر ...».
« سخن حقى است كه از آن اراده
باطل مىشود، آرى نيست حكمى مگر از جانب خدا، ولى اينان( خوارج) مىگويند: امارت(
و زمامدارى) نيست مگر براى خدا و حال آنكه: به ناچار براى مردم اميرى( كه در رأس
دولت قرار گيرد) لازم و ضرورى است( تا كشور را اداره كند) خواه نيكو كار يا بدكار
باشد، تا آنكه در حكومت او مؤمن به فعاليت( و اطاعت) خود بپردازد و كافر نيز بهره
خود را بيابد ...».
تا آخر سخنانى كه در متن ذكر
كردهايم. سپس به سخنان خود چنين ادامه داد:
« امّا الإمرة البرّة فيعمل فيها
التّقىّ، و امّا الإمرة الفاجرة فيتمتّع فيها الشّقىّ؛ الى ان تنقطع مدّته، و
تدركه منيّته»،( نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 40. شرح فيض 1/ 125- 126. شرح بحرانى
2/ 101).
« اما در حكومت امير نيكوكار،
پرهيزكاران به( اطاعت خدا) و عمل( به حق و عدالت) مشغول خواهند بود و اما در حكومت
بدكار، زيانكاران بهرهمند خواهند گشت، تا آنكه مدت او( شقى) تمام گشته و مرگش فرا
رسد».