(1) در بحث گذشته گفتيم كه حكومت اوصياى دوازدهگانه رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم منتهى به آخرين وصى آن حضرت (مهدى موعود عليه السّلام)
مىگردد كه به علت نافرمانى مردم، از ديدهها غايب شد و ايمان به او جزو ايمان به
غيب شده است كه خود از فضايل ايمان و مراحل كمال آن است. و غيبت آن امام تا زمانى
به طول خواهد انجاميد كه بشر آماده پذيرش انقلاب جهانى او گردد؛ زيرا در امتداد
زمان، همه حكومتها رفته رفته آزمايش خود را خواهند داد و نواقص خود را آشكار
خواهند نمود؛ همچنانكه تدريجا حكومت سرمايهدارى غرب و كمونيسم شرق در جهان امروز
جلوه خود را تدريجا از دست داد و مردود شناخته شد. و بالأخره مردم جهان از وضع
نابسامان و زورآزمايى ابرقدرتها خسته شده و خواستار يك حكومت عادل و انسانى خواهند
شد.
براى اينكه انديشه نجات بشر از ظلم و فساد و تشكيل حكومت جهانى واحد
زير پرچم عدل عمومى، تنها يك انديشه و عقيده عمومى اسلامى نيست، بلكه تمام مجامع
بشرى با اختلاف عقايدى كه دارند، در انتظار چنين روزى به سر مىبرند؛ زيرا ظلم و
فساد، پديدهاى غير طبيعى و ناپايدار و خستهكننده است، جز اينكه اسلام اين اميد
كلّى و غيبى را به وسيله فرد مشخصى كه از وجود عينى او خبر داده، جامه عمل خواهد
پوشاند و او را به نام «مهدى» فرزند عسكرى؛ دوازدهمين امام از نسل حضرت محمّد صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم معرفى نموده است؛ چون او تشكيل دهنده چنين حكومتى خواهد
بود.
حكومت عدل راستين كه بر پايه دين مقدس اسلام استوار بوده با بعثت
خاتم الانبياء محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايهگذارى شده و
با قيام مهدى موعود عليه السّلام تجديد و جهانى مىگردد.
چون در عصر غيبت، حكومت اسلامى به رهبرى نوّاب امام تحققپذير
مىباشد، سزاوار است كه ما از خود امام عصر عليه السّلام نيز سخنى به ميان آوريم و
با آن عزيز غايب و