فساق را خارج مى كند در واقع كل در غير ما وضع له استعمال مى گردد , زيرا ,
همان طور كه گفتيم , كل دال بر شمول و سريان است . اما در اينجا كل در
بعض ما وضع له كه خصوص علماى عدول باشد به كار رفته است .
در باب حقيقت و مجاز , اين ضابطه يك ضابطه كلى است . زيرا
حقيقت عبارت است از استعمال لفظ فى ما وضع له , يعنى اگر استعمال مورد
بحث مطابق با وضع استعمال باشد , استعمال حقيقى است , و اگر استعمال بر
خلاف ما وضع له باشد , استعمال مجازى است .
در مورد بحث ما , گروهى گفته اند استعمال مطلقا , چه مخصص منفصل
باشد و چه متصل , استعمال على بعض ما وضع له و , بنابراين , مجازى است .
گروهى ديگر گفته اند استعمال مذكور مطلقا استعمال حقيقى است چه مخصص
منفصل باشد و چه متصل . برخى نيز بين مخصص متصل و مخصص منفصل قائل به
تفصيل شده و گفته انداگر تخصيص به طور متصل باشد , استعمال حقيقى است , و
اگر تخصيص به طور منفصل باشد , استعمال مجازى است . گروهى ديگر نيز عكس
اين مطلب را گفته اند .
اكنون ببينيم حق مطلب چيست . قول اول را بايد اختيار كرد كه
استعمال را مطلقا مجاز مى داند يا قول دوم را كه مى گويد استعمال مطلقا
حقيقت است ؟ حقدر قول دوم است , يعنى بايد گفت كه استعمال مطلقا
استعمال حقيقى است , چه مخصص منفصل باشد چه متصل . در اينجا نخست بايد
ديد منشأ توهم چيست . گفته مى شود ادات عموم براى شمول و سريان و
براى تمام افراد وضع شده اند , و چنانچه ادات عموم . در بعض افراد
استعمال شوند , جلوى سعه و شمولشان گرفته مى شود , يعنى بر خلاف ماوضع
له استعمال مى گردند و , بنابراين , استعمال مجاز است . در جواب مى
گوييم كه اين بيان مغالطه است . ما در ادات عموم هيچ گونه تصرفى نمى
كنيم , يعنى همزمان مى گوييم كه ادات عموم براى شمول وضع شدهاند و كار ما
تصرف در مدخول آنهاست . مدخول ادات عموم عبارت از همان خاص است .
كارادات عموم شمول و سريان در چيزى است كه در مدخولش باشد , يعنى آن را
سعه و شمول مى دهد . اگر مدخول تمام علما باشد , كل افاده شمول مى كند
براى تمام علما , و اگر مدخول ادات عموم بعض العلما باشد , باز هم از
براى همان بعض شمول و