بعدا بيايد , بلكه از همان ابتدا ظهور بر خلاف قرينه كامل كه همان قرينه مخصص متصل باشد منعقد نمى شود .
ب . مخصص منفصل . مخصص منفصل عبارت است از قرينه اى كه در يك
كلام ديگر مىآيد . مثلا گوينده مى گويد[ ( اكرم العلماء]) و ساكت مى
شود . اينجا ظهور در اين است كه مولا اكرام هر دانشمنداى را , اعم از
عادل يا فاسق , خواسته است و خصوصيتى ديگر به هيچ وجه ذكر نشده است .
اما گوينده بعدا در كلامى مى گويد :[( لا تكرم الفساق من العلماء]) : اگر
دانشمندى فاسق بود , اكرامش نكنيد . مطابق تعريف , قرينه اى كه در كلام
آخر آمده است خواسته مولا را در جمله اول ( اكرم العلماء ) مشخص كرده ,
يعنى روشن ساخته است كه مقصود گرامى داشتن هرعالمى , اعم از عادل و فاسق ,
نيست و آنها كه بايد اكرام شوند خصوص علماىعدول هستند نه علماى فساق .
بنابراين , اصولا ظهور منعقد در عموم است , اماوقتى قرينه صارفه مىآيد ,
ظهور اين قرينه بر ظه . ور اولى حكومت دارد , چونظهور اولى ظهور بالوضع و
ظهور بالاطلاق است نه بالنصوصيه , ولى ظهور دوم , درخصوص قرينه , ظهور
بالنصوصيه است , و قهرا ظهور بالنصوصيه مقدم بر ظهور اول و حاكم بر آن
است .
مسائل 1 . استعمال لفظ در عام مخصص به نحو حقيقت است يا مجاز ؟
در عامى كه تخصيص بر آن وارد مى شود آيا استعمال لفظ در حقيقت
است يا مجاز ؟ در واقع , مخصص چه متصل و چه منفصل قرينه است از براى
اراده ماعداى خاص از لفظ عمم . در اينجا شبهه اى پيش مىآيد : وقتى لفظ
مورد استعمال دلالت بر كل دارد و سپس همين لفظ در بعض از افراد استعمال
مى شود , آيا استعمال آن بر خلاف ما وضع له نيست ؟ وقتى گفته مى شود كه
عموم , مثل كل , جميع و . . . در جمله اى مانند[ ( اكرم كل عالم]) براى
شمول و سريان وضع شده است و بعد قائل مى گويد[ ( لا تكرم الفاسق من
العلماء]) , اين مخصص منفصل كه مىآيد و به بيان مراد متكلم در خصوص
علماى عدول مى پردازد و در نتيجه علماى