مى يابد كه آن دو دليل يا حكم , در مقام امتثال , ذوالملاك باشند , مانند
اجتماع دو حكم واجب و حرام در انتقاذ غريق و لگدمال كردن زراعت مردم ,
كه در اين حالت اجتماع امر و نهى در فعل واحد خارجى اتفاقى است ,
همچنين اجتماع بايدموردى نباشند چون اجتماع موردى نيز تخصصا از بحث ما
خارج است , يعنى اجتماع دو دليل و دو حكم در فعل يا شىء واحد حقيقتا
تحقق مى يابد و معنون واحد است , حال آنكه در اجتماع موردى دو عنوان و
دو معنون داريم .
اكنون بايد ديد ضابطه كلى تميز تزاحم و تعارض بين دو دليل چيست
؟ به بيان ديگر چگونه مى فهميم كه دو دليل در مقام تعارض يا تزاحم و يا
اجتماع امر و نهى است يا مسأله اجتماع امر و نهى امر مطرح نيست بلكه
مطابق برخى از مبانى مسأله ملحق به تعارض مى شود , و بنابر برخى ديگر از
مبانى ملحق به تزاحم . در جواب مى توان گفت اگر مساله امر و نهى از
مصاديق تعارض باشند دو امرمتعارض تساقط مى كنند و اگر دو امر از مصاديق
تزاحم باشند بايد به سراغ مرجحات باب تزاحم رفت و از امر اهم فعلى
امتثال كرد . حاكم در مرجحات باب تزاحم نيز حكم عقل و در مرجحات باب
تعارض بيان شرع است .
ضابطه هايى كه بعضى از بزرگان براى تميز تعارض و تزاحم ارائه داده
اند آن است كه : تعارض در مقام جعل و تشريع است , ولى تزاحم در مقام
امتثال . در تعارض ما نمى دانيم كه شارع كدام يك از دو امر راجعل كرده
است ولى قطعداريم كه يكى از اين دو امر مجعول نيست : براى مثال يكى از
دو دليل دو روايت[ ( ألزوجة ترث من العقار]) و[ ( الزوجة لا ترث من
العقار]) قطعا مجعول نيست . زيرا نمى توان گفت زن از خانه هم ارث مى
برد و هم نمى برد چوناجتماع نقيضين كه محال است لازم مىآيد : بنابراين
تعارض در اين دو روايت در مقام جعل و تشريع است . اما هنگامى كه تزاحم
در مقام امتثال است , گاهى دو دليل در مقام جعل تعارض ندارند . مثلا
انقاذ غريق و نماز آخر وقت , هر دو ذوالملاك و ذوالمصلحه هستند , ولى
امتثال كننده , قادر به امتثال هر دو نيست و قهرا بايد يكى از ايندو را
امتثال نمايد . يعنى كسر و انكسار مى شود و نظربه مرجحى كه در اهم وجود
دارد بايد اهم را امتثال كرد , بدين ترتيب تزاحم در مقام امتثال است ,
نه در مقام جعل . پيشتر گفتيم كه در ماده اجتماع عموم وخصوص من وجه , دو
عنوان ( مأموربه و منهى عنه ) با هم