شارع يا بايد از وجوب صلاة دست بردارد , يا از حرمت غصب , و معقول نيست
هر دو را از مكلف بخواهد , در اينجا مكلف بايد قدرت خود را صرف أهم
نمايد .
مثلا كسى در حال غرق شدن است و لازمه نجات او عبور كردن و لگد
نمودن زراعت ديگرى است . در اينجا اجتماع امر و نهى است و انقاذ غريق
به حكم عقل[ ( اهم ملاكا]) است و مكلف موظف به انجام آن است ,
خلاصه آنكه براى اجتماع امر و نهى اعتبار قيد مندوحه لازم است , در
واقع نزاع در مسئله , جهتى نيست كهصاحب كفايه ( قده ) اختيار كرده است . [3]
تا از قيد مندوحه مستغنى باشيم , بلكه نزاع يك امر حقيقى است و لحاظ قيدمندوحه از لوازم محقق نزاع حقيقى است .
فرق بين دو باب تزاحم و تعارض و مسئله اجتماع
از مسائل مهم علم اصول فرق بين باب تعارض و تزاحم و همچنين بين
اين دو مسأله اجتماع است . نخست وجوه مميزه اين سه واژه را بيان مى
كنيم .
تعارض يا بين دو دليل متباين است يا بين دو دليل با عموم و خصوص
من وجه , زيرا اگر تعارض بين دو دليل با عموم و خصوص مطلق باشد در مقام جمع
عرفى قرار مى گيرد , يعنى موضوع تعارض برداشته مى شود [4] چون عقلا و
عرف بين دو دليل تعارض نمى بينند و با حمل مطلق بر مقيد و عام بر خاص ,
موضوع تعارض بدوى را بر مى دارند . در دليل[ ( اكرم العلماء]) و دليل[ (
لا تكرم الفساق]) عقلا با جمع عرفى موضوع تعارض را برمى دارند .
أما تعارض مستقر بين دو دليل در عموم و خصوص من وجه , در ماده
اجتماع آن است , براى مثال : اگر نتوان ميان دليل[ ( ثمن العذرة سحت])
و دليل[ ( لا باس ببيع العذره]) نسبت عموم و خصوص من وجه يافت بين
اين دو دليل در ماده اجتماع تعارض خواهد بود .
تزاحم بين دو دليل غير از موارد اهم و مهم , مضيق و موسع , واجب و
مستحبمعين و مخير در ماده اجتماع در صورتى عموم و خصوص من وجه استقرار
[3] جهت كفايت يا عدم كفايت تعدد عنوان در تعدد معنون .
[4] غرض از جمع عرفى حمل مطلق بر مقيد و عام بر خاص است .