اسم الکتاب : تنبيه بدنى كودكان المؤلف : حسينى خواه، سيدجواد الجزء : 1 صفحة : 203
ج- سيره
از ديگر ادلّه فقها، وجود سيره بر تأديب اطفال است. بسيارى
از فقها معتقدند سيرهى مستمرّه و روش گذشتگان از دير زمان حاكى از ولايت پدر بر
تأديب فرزندان است. از ظاهر كلمات برخى از آنها استفاده مىشود كه اين سيره وجود
داشته است؛ اعمّ از اينكه فرزند، صغير باشد يا كبير؛ [1]
برخى ديگر از فقها نيز اين سيره را مقيد به دوران قبل از بلوغ فرزند دانستهاند. [2]
د- قاعده احسان
از ادلّه ديگرى كه برخى فقها براى جواز تنبيه بدنى كودكان
به آن استناد جُستهاند، قاعدهى احسان است. به اين بيان كه دايرهى قاعدهى احسان
شامل تأديب صبى مميز به وسيله پدر مىشود و با استناد به آن، ولايت وى بر تأديب
اثبات مىگردد.
تأديب فرزندان به طور مطلق و تنبيه بدنى و ايراد ضرب بر
آنها در مواقع ضرورى و مواردى كه اولياى آنها اطمينان به تأثير مثبت آن دارند،
از مصاديق روشن احسان به آنهاست؛ زيرا، سبب مىشود تا فرزند از آلودگى و كردار
ناشايست پاك شود و در جهت رسيدن به سعادت و خوشبختى به وى كمك گردد. بنابراين،
اطلاق آيه شريفه مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ [3] جواز آن را اثبات مىنمايد.
[4] البته شايد بتوان گفت اين آيهى شريفه كه
مستند قاعدهى احسان قرار گرفته است، ناظر بر جواز تنبيه نيست؛ بلكه ناظر بر رفع
عقابِ شخص مُحسِن است. به اين صورت كه بر فرض احسان بودن- سودمند بودن- تنبيه بدنى
براى كودك، اگر شخص مرتكب آن شود و ضررى متوجّه كودك شود، عمل او تعهّدآور نيست و
مورد بازخواست واقع نمىشود. هرچند كه- در مباحث آينده به اين نكته اشاره
[1]. محمّد حسن
نجفى، جواهرالكلام، ج 21، ص 388؛ سيد عبدالاعلى سبزوارى، مهذّب الاحكام، ج 21، ص
130.