اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 429
آرى، در منطق روشن شده است كه قضاياى غيربديهى بايد به وسيله برهان
اثبات شوند. قضاياى بديهى هم بر دو قسمند: اوّلى و غيراوّلى. تنها اوّليّاتند كه
از هرگونه مئونهاى بىنيازند. غيراوّليّات نيازمند مئونه زايدهاند. [1]
3. ديدگاه اشعرى
از لابهلاى اشكالهايى كه امام فخر رازى بر شيخ الرئيس وارد كرده است،
مىتوان ديدگاه اشعرى را در مسئله به دست آورد.
به نظر آنها سؤال از كيفر و پاداش و تخويف و تبشير، بلكه تكليف،
بيهوده است؛ چرا كه اگر سؤال از غرض و علت غايى است، بايد توجه شود كه فعل خداوند،
معلّل به اغراض و غايات نيست و اگر سؤال از علت فاعلى است، روشن است كه «لا مؤثّر
فى الوجود إلّا اللّه؛ هيچكس و هيچچيز در نظام هستى نقشى ندارد.» نه فاعلى در
طول اوست و نه در عرض او. نه در دنيا كسى يا چيزى مؤثر است و نه در آخرت. اوست كه
فاعل بىواسطه و سبب مباشر همه امور است و جاى هيچگونه چونوچرايى در كار او
نيست: لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ. [2]
حقيقت اين است كه آيه بالا پاسخ آنها را داده است.
اگر جز او هيچكس و هيچچيز- طولا و عرضا- فاعل نيست، چرا آيه پرسش
از خدا را نفى و از غيرخدا را اثبات كرده است؟
حق اين است كه عدم پرسش از خداوند براى مالكيّت مطلق او و عين مصلحت
بودن فعل اوست. چنانكه پرسش از غيرخدا براى اين است كه مالكيّت مطلقه ندارد و
فعلش بايد تابع مصلحت باشد. اگر كسى شراب بخورد، مؤاخذه مىشود كه چرا؟