اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 271
پاسخ اين است كه در اينجا حكم بر سقراط حسى جارى نشده است، بلكه طبق
آنچه شيخ الرئيس بيان كرده است، حكم بر طبيعت معقول سقراط جارى شده است.
گويى گفتهايم: سقراط به عنوان اينكه طبيعت انسانى دارد، انسان است.
بنابراين، قضيّه ما شخصيّه نيست؛ بلكه در حكم يك قضيّه موجبّه كلّيّه است؛ يعنى،
هركس- چه سقراط و چه غير سقراط- از طبيعت انسانى برخوردار است، انسان است.
شيخ الرئيس براى اينكه نشان دهد كه چگونه مىتوان اشياى جزئى را
همانند كلّيّات، بر كرسى معقوليّت نشاند، نمونهاى آورده است كه براى روشن شدن بحث
بسيار مفيد است. او مىگويد:
كالكسوف الجزئىّ؛ فإنّه قد يعقل وقوعه بسبب توافى أسبابه الجزئيّة؛
مانند كسوف جزئى كه گاهى به سبب همآهنگ شدن اسباب جزئى آن، تعقّل
مىشود.
در حقيقت، طبيعت كسوف جزئى را با چشمپوشى از ويژگىهاى حسّى آن، در
بوته تعقّل قرار مىدهيم و آنرا به طبيعت اسباب همآهنگ شده جزئى آن منتسب
مىسازيم؛ اسبابى كه نوع آنها منحصر در فرد و كلّيّت آنها محدود به شخص است؛
چنانكه خود طبيعت كسوف جزئى هم به واسطه همين مبدأها و سببهايى كه منحصر و محدود
به شخص شدهاند، تعيّن و تشخّص پيدا كرده است. طبيعت كسوف جزئى، معلول طبيعت اسباب
جزئى است و كسوف شخصى و محسوس، معلول سببهاى شخصى و محسوس است. كسوف شخصى و
محسوس، اوّلا و بالذات به علتهاى شخصى و ثانيا و بالعرض به طبيعت علتها تعقّل
دارد. بنابراين، بايد به جاى معلوليّت از انتساب استفاده كنيم.
فرق ميان كسوف جزئى محسوس و معقول
كسوف جزئى محسوس در قالب زمان گذشته يا حال يا آينده، معرّفى مىشود.
مثلا مىگوييم: ديشب در ساعت دوازده ماه گرفت و در ساعت يك رها شد،
يا اينكه
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 271