responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد    الجزء : 1  صفحة : 196

قابل است كه آن هم از محالات است؛ ولى بعدها خواهيم ديد كه اتحاد فاعل و قابل، به طور مطلق محال نيست. [1]

اگر نفس، صورت‌هاى عقلى را- هرچند از دور- شهود نكند، چگونه توفيق مى‌يابد كه صورت‌هاى ذهنى آنها را در نزد خويش مرتسم بيابد؟

همين مطلب را در مورد شيخ اشراق هم مى‌توانيم بگوييم. تا نفس به شهود مثل خيالى و عقلى نرسد و تا نفس با عوالم عقل و خيال ارتباط پيدا نكند و تا هنگامى كه با اعدادات لازم، عروج به آن عوالم نصيبش نشود، چگونه مى‌تواند ذهن خود را از صورت‌هاى حسى، خيالى و عقلى، انباشته كند و از فقر نسبى به غناى نسبى برسد؟

نتيجه بحث‌

بسيار بعيد است كه انديشور بزرگ و برجسته‌اى چون بو على سينا توجه نكرده باشد كه ارتسام و اتحاد، دو مقوله غيرقابل جمع و غيرقابل رفع نيستند. عقل سليم حكم مى‌كند كه اينها با هم قابل جمعند و اصولا نسبت ميان دو نظريّه اتحاد و ارتسام، عموم و خصوص مطلق است؛ يعنى هركس قائل به اتحاد است، قائل به ارتسام نيز است؛ ولى لازم نيست كه هركس قائل به ارتسام است، قائل به اتحاد هم باشد. به همين دليل، صدر المتألّهين كه نظريّه ارتسام را در باب علم واجب مردود مى‌شناسد، نظريّه اتحاد را هم مردود شناخته و پس از ردّ نظريّه اوّل، خود را از ردّ نظريّه دوم بى‌نياز ديده است؛ ولى باطل بودن اتحاد و ارتسام، در مورد علم واجب، به معناى باطل بودن آنها در مورد علم آدمى نيست.

صدر المتألّهين معتقد است كه علم انسان، ارتسامى است، البته نه همه علوم انسان؛


[1] . در فصل هفدهم (بخش سوم) خواهيم ديد كه يكى از اشكال‌هاى خواجه بر شيخ الرئيس به لحاظ اعتقاد وى به ارتسامى بودن علم واجب الوجود، لزوم اتحاد فاعل و قابل است. اين اشكال را در همان‌جا نقد كرده‌ايم.

اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد    الجزء : 1  صفحة : 196
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست