اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 129
معقولها است؛ بلكه مستلزم محذور ديگرى است و آن، اتحاد معقولها با
يكديگر است.
با توجه به اينكه ماهيّات، خاستگاه كثرت و اختلافند، روشن مىشود كه
اتحاد ماهوى معقولها، محال و ممتنع است؛ ولى اگر وجود كه خاستگاه وحدت است، پاى
در ميان نهد، هم اتحاد معقولها، مشكلى ندارد و هم اتحاد عاقل و معقول و هم اتحاد
عاقلها، يعنى نفس و عقل فعّال.
***
اگر بخواهيم بر روال گفته شيخ كه مىگويد: «أو يصير شيئا آخر و
يلزم منه ما تقدّم ذكره» كه در آن، اشاره به محذورهاى فصل پيش (اتحاد عاقل و
معقول) دارد، مطلب اين فصل را تقرير كنيم، بايد بگوييم:
با پديد آمدن تعقّل جديد، نفس دستخوش تغيير حال يا تغيير ذات
مىشود.
در صورت اوّل، اتحاد عاقل و معقول، تحقّق نيافته است، بلكه نوعى از
دگرگونى پديد آمده است؛ چرا كه همانگونه كه با ارتسام صورت پيشين نوعى استحاله و
دگرگونى در نفس پديد آمد، با ارتسام صورت پسين نيز استحاله ديگرى تحقّق مىيابد و
البته بهتر اين است كه اين قسم استحاله را استكمال بناميم. همان كارى كه خود شيخ
الرئيس كرده و تغيير صفت را استكمال و تغيير ذات را استحاله ناميده است. [1]
در صورت دوم نيز اتحاد عاقل و معقول تحقّق نيافته است؛ بلكه ذاتى كه
عاقل «الف» بود، فاسد و ذاتى كه عاقل «ب» گرديده، تكوّن يافته است و اين هم چيزى
جز كون و فساد كه مستلزم تركيب از هيولا و صورت و پذيرش يك هيولاى مشترك، ميان
كائن و فاسد است، نيست.