responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 678

كه به مكارم اخلاق آراسته بود، نسبت به مؤمنان مهربانى به خرج مى‌داد و درد و رنج آنها بر وى گران مى‌آمد.

بسيار اتفاق مى‌افتاد كه آن‌حضرت با نور الهى به فشارهائى كه به يارانش وارد مى‌شد، مى‌نگريست و مى‌كوشيد فوراً از آن بكاهد و آن را بر طرف نمايد.

ماجراى زير بيانگر يكى از همين موارد است:

از ابراهيم بن عبد الحميد نقل شده است كه گفت:

ابوالحسن نامه‌اى به من نوشت كه خانه‌ات را عوض كن. من از اين بابت غمگين شدم. خانه ابراهيم در وسط مسجد و بازار قرار داشت. او خانه‌اش را عوض نكرد. بار ديگر قاصد به وى خبر داد كه خانه‌ات را عوض كن، باز هم به اين فرمان ترتيب اثر نداد و همچنان در همان خانه بود كه قاصد براى بار سوّم همين فرمان را به اطلاع او رسانيد. عثمان بن عيسى گويد: در آن هنگام در مدينه (و شاهد اين ماجرا) بودم. ابراهيم از آن خانه نقل مكان كرد و منزل ديگرى گرفت. من در مسجد بودم. ابراهيم، وقتى كه هوا تاريك شده بود به مسجد آمد. از او پرسيدم: چه خبر؟ گفت: آيا نمى‌دانى امروز چه حادثه‌اى براى من رخ داده است؟ گفتم: نه. گفت: رفتم آب از چاه بيرون بياورم تا وضو بگيرم. چون دلو را بيرون آوردم پر از نجاست بود، حال آنكه ما آرد خود را با همين آب خمير مى‌كرديم، از اين رو نانهاى خود را دور افكنديم و لباسهاى خود را آب كشيديم و اين امر موجب‌شد كه دير به مسجد بيايم و اينك خانه‌اى كرايه كردم و اثاثيه خويش را بدانجا بردم. در خانه جز يك كنيز كسى ديگرى نمانده‌است، همين حالا مى‌روم و او را مى‌آورم.

گفتم: خدا به تو بركت دهد. سپس جدا شديم. چون سپيده دميد براى رفتن به مسجد از خانه‌هاى خود بيرون آمديم. او گفت: آيا مى‌دانى امشب چه‌

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 678
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست