responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 659

به پرداخت خراج مجبور سازد و مرا از نعمت و رفاهى كه در آن بودم محروم كند. به من گفته شد: او (والى) پيرو اين مذهب (شيعه) است، امّا من ترسيدم كه پيش او بروم، زيرا اگر اين خبر نادرست بود به وضعى كه از آن بيم داشتم، گرفتار مى‌شدم. اوضاع بدين گونه بود تا آنكه به خدا پناه بردم و به زيارت خانه خدا رفتم و مولايم امام موسى بن جعفر عليهما السلام را زيارت كردم و از حال خود پيش آن‌حضرت زبان به شكايت گشودم. آن‌حضرت پس از شنيدن عرايض من مكتوبى اينچنين نوشت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‌

بدان كه خداوند را در زير عرش سايه‌اى است كه كسى در زير آن سكنى نمى گزيند مگر آنكه فايده‌اى به برادرش رساند و يا مشكل او را بر طرف سازد و يا دل او را شاد كند و اين برادر توست. والسلام‌

پس از گزاردن حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد والى رفتم و از او اجازه حضور طلبيدم و گفتم: من پيك امام موسى بن جعفر عليهما السلام هستم. يحيى خود پا برهنه آمد و در را به رويم گشود و مرا بوسيد و در آغوش گرفت و ميان دو چشمم را بوسه داد. هر بار هم كه از من درباره ديدن امام مى‌پرسيد، همين كارها را تكرار مى‌كرد و چون او را از سلامت حال امام مطلع ساختم، شاد شد و خدا را سپاس گفت سپس مرا به خانه‌اش داخل كرد و در بالاى اتاق نشانيد و خود رو به رويم نشست. نامه‌اى را كه امام خطاب به او نوشته و به دست من داده بود به وى تسليم كردم. او ايستاد و نامه را بوسيد و خواند. سپس پول و لباس طلبيد. پولها را دينار دينار و درهم درهم و جامه‌ها را يك به يك با من تقسيم كرد و حتّى قيمت اموالى را كه تقسيم آنها نا ممكن بود به من پرداخت. او هر چه كه به من مى‌داد، مى‌پرسيد: برادر آيا تو را شاد كردم؟ و من پاسخ مى‌دادم: آرى به خدا تو بر شادى من افزودى. سپس نام مرا از ليست بدهكاران‌

اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 659
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست