اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 119
مىجوشد، ليكن از دل متكبّر جز كينه چيز ديگرى فوران نمىيابد كه از
احساس عقب ماندگى او سرچشمه مىگيرد و به نظر مىرسد ولى چنان فرو بسته دارد كه
آذرخشهاى عذاب هم با گونههاى مختلفش بر او نشانى نمىنهد:
«پس از آن دلهاى شما چون سنگ،
سخت گرديد، حتّى سختتر از سنگ، كه از سنگ
گاه جويها روان شود و چون شكافته شود آب از آن بيرون جهد و گاه از ترس خدا از فراز
به نشيب فرو غلتد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست.»
از همين جاست كه روان شخص متكبّر به چراگاهى مىگرايد كه سپاهيان جهل
در آن مىچرند و در آن جا نَه مفهوم مهرورزى به مردم را در مىيابند و نَه توجه
بديشان را. رحمت راهى به قلب ايشان نمىيابد و بر اين اساس، تكبّر
گردنهاى بر سر راه پيشرفت آدمى است.
نورافشان اين راه همان قرآن كريم است كه عقل را به ياد آدمى مىآورَد
و اين واقعيت را براى انسان خاطرنشان مىكند كه او آفريدهاى است ناتوان و در عين
حال شريف و والا، البته اين در صورتى است كه حقايق را تعقّل و درك كند. قرآن كريم
آمده است تا بندهاى سينه آدمى را بگسلد و به او ياد آورَد شود كه جزئى از جامعه
بشرى است و بر او همان است كه بر مردم وهمان مسؤوليتى را دارد كه ايشان و او را به
فروتنى فرامىخوانَد: