بدون ترديد، تكبر عواملى دارد كه نتايجى نيز بر آن مترتب است، زيرا
آدمى هنگامى كه به خويش باز مىگردد و در مىيابد كه موجودى است بغايت ناتوان كه
نمىتواند زمينى را كه بر آن زندگى مىكند بشكافد و هرگز نمىتواند قامتى چون كوه
يابد، هر چند بر همجنسان خود فخر فروشد. خداوند سبحان مىفرمايد:
«و از روى سرمستى در زمين راه مرو كه هرگز نخواهى توانست زمين را
بشكافى و هرگز قامتت به كوهها نخواهد رسيد.»
ولى جهل بدين مفهوم كه شخص متكبر از درك آن ناتوان بوده و همان عاملى
است كه او را به تظاهر به امورى وا مىدارد كه عملًا در او موجود نيست و از همين
رو نمىتواند به استقبال حقايق برود، لذا به لاف زنى، خيره سرى و لجبازى توسّل
مىجويد، به عقب ماندگى، واپسگرايى و وارونگى مىگرايد. اين نشانه عقب ماندگانى
است كه به عقب ماندگى خود مىبالند و به آبهاى متعفنى كه در آن دست و پا مىزنند
افتخار مىكنند.
پس شگفت نيست اگر افرادى را مىبينيم كه به عقب ماندگى افتخار
مىكنند، مستقيم و يا غير مستقيم به گناهان خود مىبالند، لذا قلب آنها چونان
صخرهاى سخت و يا حتّى سختتر از آن مىگردد، زيرا گاهى از دل سنگى چشمهاى