تمام دنيا جهل است و هيچ چيز ديگرى نمىفهميم؛ مگر موارد بخصوصى كه
انسان چيزهايى به دست آورَد. حال كه علم پيدا كردى، اوّل بدبختى است! علم حجّت است
و كسى كه نسبت به چيزى علم پيدا كند، بر او حجّت تمام مىشود و وظيفه دارد: مطابق
علمش عمل كند وگرنه مورد سؤال و عقاب قرار مىگيرد.
انسان اگر نداند افرادى فقير و تهيدست هستند، مسؤوليّت ندارد؛ امّا
اگر پى بُرد، روز قيامت مىپرسند: چرا به فرودستانت رسيدگى نكردى؟
پزشك اگر نداند افرادى مريض هستند، تكليفى ندارد؛ ولى اگر اطّلاع
پيدا كرد و بعد متوجّه شد كه هزينهى درمان ندارند، اين علم بر او حجّت است و اگر
به وظيفهى پزشكى و معالجهى شخصى مريض نپردازد، حتماً عذاب و عقاب خواهد شد و اين
علم وسيلهاى بر ضدّ او مىشود.
بنابر اين، علم حجّت است؛ مگر علمى كه انسان طبق آن عمل كند. حال،
همهى عملها ريايى است- شخص مىخواهد خودش را نشان دهد- مگر عملى كه مخلصانه صورت
گرفته باشد. اوّلِ اخلاص هم در خطر است، مگر آنكه اخلاص را بتواند به آخر برساند.
من احتمال مىدهم آيهى شريفه كه امر به تقوا نسبت به «ما بَيْنَ
ايْديكُمْ» فرموده، اشاره به ايجاد عملِ شايسته است و مهم اين است كه: