اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 132
بودند و مقامشان بسيار والاست. امّا برادرش هارون كه موسى عليه
السلام از روز اوّل از خدا خواست كه همراه او باشد، براى ما الگوست.
در تاريخ و در قرآن مكرّراً به اين شخصيّتهاى دوم برمىخوريم كه در
كنار شخصيّتهاى اصلى، نقش خود را يافته و خوش درخشيدهاند و خداوند نيز از آنها
قدردانى كرده است.
حركت نمادين پيامبر صلى الله عليه و آله براى تجليل از على عليه
السلام
در تاريخ آمده است و همه مىدانيم كه وقتى هجرت حضرت پيغمبر صلى الله
عليه و آله رخ داد، حضرت امير عليه السلام به جاى پيغمبر خوابيدند و در مكّه
ماندند تا امانتها را باز گردانند؛ يعنى در واقع كار پيغمبر را انجام دهند.
پيامبر وقتى به نزديك مدينه رسيدند، همان جا اتراق كردند و با آنكه
مردم مدينه منتظر بودند، آنجا ماندند تا حضرت على عليه السلام بيايند به ايشان
ملحق شوند و آنگاه وارد مدينه شوند.
لحظهى فتح مدينه، لحظهاى تاريخى و به يادماندنى بود. در اين لحظه
بود كه خدا مقام حضرت امير را به مردم نشان داد. از اين رو حضرت پيغمبر صلى الله
عليه و آله مكلّف شدند اين مقام را با يك حركت معنا دار بيان كنند: بايستند تا
حضرت امير بيايند و بعد به اتّفاق هم وارد مدينه شوند؛ تا به دنيا بگويند:
«ما با هم اين كار را كرديم!»
درست است كه يكى پيغمبر و ديگرى وصىّ اوست؛ امّا اين وصىّ و اين
شخصيّت دوم كه در ايمان نيز بر ديگران سبقت گرفته و سابقه و كارنامهى درخشانى
دارد، جايگاه و پايگاه بزرگى دارد و بايد از او تجليل شود.
به هنگام نزول سورهى برائت، جبرئيل نازل شد و به پيامبر گفت: يا
بايد خودت اين سوره را ابلاغ كنى يا كسى كه از خودت باشد. در اين لحظهى تاريخى،
على عليه السلام به عنوان فردى كه از خود پيامبر است، معرّفى مىشوند.
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 132