در آيهى ديگرى آمده است:
«قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ». [1]
بگو: (كافى است كه خداوند، وكسى كه علم كتاب (وآگاهى بر قرآن) نزد اوست، ميان من وشما گواه باشند.)
منظور از «مَنْ عنده علمُ الكتاب» على عليه السلام است؛ كسى كه براى شهادت دادن بر دين خداوند كافى است؛ گر چه هيچ كس ديگرى نباشد!
داستان مباهله در راديوى عربستان
چندى قبل راديوى عربستان سعودى مستقر در رياض، در بارهى مباهله برنامهاى داشت. در راديوى مزبور قصّهى مباهله را نقل كرد تا آنجا كه گفت:
بزرگ اسقفهاى نصارا يك شب قبل از جريان مباهله با همكيشان خود گفت:
«بايد ديد پيامبر فردا چه كسى را با خود مىآورد. اگر اصحابش را آورد، با او مباهله كنيد؛ امّا اگر اهلبيتش را آورد، خير!»
اتّفاقاً فردا ديدند كه حضرت آمدند و علىّبن ابىطالب عليه السلام و حسن و حسين عليهما السلام و فاطمه عليها السلام را با خود آوردهاند. گفت:
«نه، ديگر ما مباهله نمىكنيم. اين قابل مباهله نيست!»
از راديو عربستان وقتى اين را شنيدم، با خود گفتم:
عجيب است كه خدا حق را گاهى بر زبان منكرين آن جارى مىكند!
تجليل خداوند از حضرت هارون عليه السلام
در سورهى طه داستان حضرت موسى عليه السلام بيان شده است. در آنجا مىخوانيم كه ايشان آمدند و مردم را به يكتاپرستى دعوت كردند.
بعد وقتى داستان ساحران را نقل مىكند، مىفرمايد: هنگامى كه
[1] -/ الرعد، 43.