و مردى (با ايمان) از دورترين نقطهى شهر با شتاب آمد.
به جاى تعبير قريه، واژهى مدينه به كار رفته است؟ مطالب ذيل، اين
امر را روشن مىكند:
1- اين شخص تقواپيشه بود و تقيّه مىكرد. با كفّار همرأى و همراه
نبود و گوشهنشينى اختيار كرده بود. فردى بود متديّن، مؤمن، متّقى كه خارج از آن
جامعهى كفرنشين و بيرون دستگاهِ جور زندگى مىكرده است.
2- اينكه فرد مزبور از راه دور و با شتاب آمد و خودش را وارد معركه
كرد، اهميّت دارد. اينگونه نبود كه مثلًا دو نفر با هم در حال دعوا و مرافعه باشند
و حبيب كه در آنجا شاهد و ناظر بوده است، خود را قاطى ماجرا كند و حرفى بزند. خير!
او قبول زحمت و مشقّت مىكند و از دوردست خود را به شهر مىرساند تا حرف حقّش را
بزند و اداى تكليف كند.
«يَسْعى» يعنى با شتاب، و با جدّيت آمد.
3- كلمهى «مدينه» اى كه اينجا آمده، بايد با كلمهى «قريه» كه در
همين سوره بكار رفته است، اختلاف داشته باشد. اگر به «قريه» تعبير شده است، براى
اين است كه مردمانش يكدست ظالم وخدانشناس بودند واگر اينجابه «مدينه» تعبير شده
است، براىاين است كه دست كم يك نفر مؤمن در ميان آنان يافت شده است.
بهمحضاينكه مؤمنى يافت مىشود، قريهبهمدينه مبدّل مىشود؛ دِه به شهر تبديل
مىگردد. شهر بودن يا دِه بودن، به بزرگى و كوچكى نيست؛ به ايمان و فقدان ايمان
است. در ابتداى سورهى بلد مىخوانيم: