هدف مشترك و منافع مشترك و سرنوشت واحد و ... و .. گاه سبب وحدت است،
ولى به شرط آنكه يك انديشه مشترك واحدى وجود داشته باشد كه همگان به آن متمسك
باشند و سبب پيدايش نگرش مشتركى در برابر وضع موجود براى ايشان شود.
اگر انديشه مشترك و انديشهورزى (- ايدئولوژى) مشترك وجود نداشته
باشد كه همگان براى رسيدن به آن كوشش مىكنند، و مثلا در حالت كنونى جهان كه به دو
گروه شرقى و غربى تقسيم شده، مسلمانان اختلافات كوچك نژادى و مذهبى را كه هيچ
رابطهاى با حقيقت واقع اسلام ندارد، كنار نگذارند و به هواى نفس گاه به خاور خود
را بچسبانند و گاه به باختر، از زندگى تلخى كه دارند هرگز نجات نخواهند يافت. بايد
بدانند كه اين اختلافات كه دارند همه انحراف از اسلام راستين و انحراف از اعتصام
به خدا و بلكه اعتصام به شيطان است.
راههاى وصول به مصلحت گوناگون است، و از همين روى قرآن درباره اعتصام
به ريسمان خدا (يعنى كتاب خدا و رهبرى به وجود آمده از آن) براى تحقق يافتن وحدت
تأكيد مىكند، و براى مسلمانان از اوضاع و احوال اعراب پيش از اسلام چنين سخن
مىگويد
«وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ
كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ
إِخْواناً- و نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد، كه با يكديگر دشمن بوديد و
ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد، و به نعمت او با يكديگر برادر شديد.» اخوت ميان
اعراب در صدر اسلام به سبب خون مشترك يا لغت يگانه، يا حتى زمين و منافع و سرنوشت
واحد نبود، بلكه پس از آن به وجود آمد كه خدا بر ايشان با فرستادن نعمت كتاب منت
نهاد، و يگانگى فكر و همكارى عواطف