خدا مىگشايد، ژرف پيدا مىكند و همچون پل ميان حضور و غيب مىشود. و
اين پيوستگى در بخشندگى كامل تجسّم پيدا مىكند. پس ايمان و ارتباطى بدون گواهى
دادن بخشش و انفاقى بر آن وجود پيدا نخواهد كرد.
ولى بخشندگى با چه چيز صورت مىگيرد؟ آيا از خود چيزى براى خدا
مىدهيم؟ هرگز! تنها جزء كوچكى را از آنچه خدا به ما عطا كرده است مىبريم و آن را
انفاق مىكنيم و در راه خدا مىدهيم. و هر چيزى را بخششى متناسب با آن است: بخشش
مال به خرج كردن آن، و جاه به بخشيدن، و علم و دانش به پراكندن آن و همچنين.
و از اين جا است كه
«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ
يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ-
كسانى كه به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه روزيشان كردهايم
انفاق مىكنند.»/ 104 [4] و ايمانى كه پرهيزگاران به آن آراسته مىشوند، ايمان
كاملى است كه تنها منحصر به پارهاى از حقايق نيست. بلكه اينان به كتابى كه به
رسول اللَّه (ص) نازل شده، و به آنچه بر فرستادگان پيش از رسول اللَّه محمد (ص)
نازل شده ايمان دارند و تمايزى ميان آنان قائل نمىشوند. و ايمان ايشان به سراى
ديگر ايمان استوارى است كه به سطح يقين مىرسد، و به همين سبب از داشتن هر شكى
درباره روز پاداش پاكند. بدين گونه عقايد پرهيزگاران تكامل پيدا مىكند و عبارت
مىشود از ايمان به خدا (غيب) و آنچه تقويت كننده اين ايمان است از نماز و زكات، و
ايمان به رسالتها، و سپس ايمان به روز قيامت.
و طبيعة ايمان به رسالتها ما را به ايمان به خلفاى ايشان و امتدادهاى
ايشان دعوت مىكند، همانگونه كه ايمان به روز بازگشت نتيجهاى از ايمان به دادگرى
خدا است، و اينها اصول اساسى دين است كه جوهر شخصيت هر مؤمن را مىسازد.
«وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ
إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ-
و كسانى كه به آنچه بر تو و پيش از تو نازل شده مؤمنند و به آخرت يقين