گفتهاند: اين «أحرف» يا حرفها نامهاى سورهاى است كه در آن
آمدهاند.
و گفتهاند: آنها وسيله آگاه كردنى است كه شنوندگان را براى ادامه
دادن به هشيارى و تفكّر در آنها و در هر چه پس از آنها مىآيد ترغيب مىكند.
و گفتهاند: اينها دلالت بر قطع شدن دنباله يك معنى و پرداختن به
سخنى تازه است.
و گفتهاند: خدا به وسيله آنها به ستايش خود پرداخته، و اينها اشاره
به نامهاى نيك (الاسماء الحسنى) او است، و حتى در دعا يا مناجات كردن با پروردگار
به آنها بدين صورت آمده است: (يا كهيعص)، (يا حم عسق).
و گفتهاند: چالش و مبارز طلبى نسبت به اعراب است كه اگر مىتوانند
كتابى فراهم آمده از اين حروف بياورند و نتوانستند مثل قرآن را بياورند.
و گفتهاند: آنها سوگند است بدان سبب كه مبانى كتب خدا و وسايل سخن
گفتن ميان بندگان است؛ آيا پروردگار ما نگفته است «ن وَ
الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ»؟
و گفتهاند: اينها معجزه بلاغت است، چه اعراب پيش از آمدن قرآن اين
گونه استفاده از حروف نكرده بودند. و چيزهاى ديگرى جز اينها گفتهاند كه به صورت
جزئى به بعضى از آنچه گفتيم مربوط مىشود،/ 101 و ما مىگوييم آرى، ولى اثبات يك
نظر به معنى نفى جز آن نيست.
بنا بر اين امكان آن هست كه اين حروف نامهاى سورهها باشد و در عين
حال از پايان يافتن يك سوره و آغاز سوره ديگر خبر دهد، و نيز يادآورى و تنبّهى
براى انگيختن فكر و به كار انداختن عقل و بيدار كردن ضمير باشد. يا اين كه اشاراتى
به نامهاى خدا بوده باشد، چه آشكارترين چيز در آسمانها و زمين نامهاى خدا است، و
حروف پيش از هر چيز اشاره به آنها است. مثلا، اشاره الف به لفظ «اللَّه» آشكارتر
از اشاره آن به لفظ «اسد» است. و اگر اشاره به اسماء حسنى بوده باشد، سوگند ياد
كردن به آنها بسيار مناسب است. و با اين همه اعجازى قرآنى