بىدليل حكمى را عرضه مىكنند بر آنند كه اين امر در نزد عقل ناروا
است كه خداوند سبحانه و تعالى آيهاى را فروفرستد كه از معنى آن آگاهى نداريم، و
در اين باره احتجاج مىكنند كه قرآن كتاب راهنما و زبان آن زبان عربى آشكار است و
خدا به تدبّر در آن فرمان داده است، در عين حال مشاهده مىكنيم كه درباره اين حروف
اوايل سورهها با يكديگر اختلاف دارند و در اين خصوص بيست و يك رأى عرضه
داشتهاند.
آيا اختلاف دليل علم است؟
به نظر من مىرسد كه اين حروف همچون آيات متشابه است، و بر آنم كه
آيات متشابه قابل فهم براى كسانى است كه در علم رسوخ و تبحّر و توانايى دارند، و
اين كه درجات مردم در علم متفاوت است، و درجات فهم آنان نسبت به يكديگر نيز متباين
است، و هر كس صاحب درجهاى از علم باشد در آن راسخ است و در درجه بالاتر از آن غير
راسخ است و مىبايستى به راسخان در آن درجه رجوع كند.
بنا بر اين احاطه پيدا كردن علمى بر همه معانى كتاب و به همه ابعاد
دانش يك آيه قرآنى غير ممكن است. و بر ما است كه به آنچه مىدانيم تسليم شويم و در
آنچه نمىدانيم تسليم كسى باشيم كه آن را مىداند.
در اين حروف امكان مدعى شدن اين كه از همه اسرار آنها آگاهيم، وجود
ندارد، به همانگونه كه نمىتوانيم منكر دانستن بعضى از حقايق آنها باشيم.
/ 100 حال مىپرسيم كه: اين حقايق كدام است؟
پيش از پاسخ گفتن يادآور مىشويم كه قرآن را ظهرى است و بطنى. و اين
كه تفسير آيات آن وجوهى دارد كه هر يك از ما جز بعضى از آنها را نمىداند و گمان
مىكند كه ديگران كه نظرى ديگر دارند به خطا رفتهاند؛ و شايد همه بر يك صحت و
درستى بوده باشند.
بنا بر اين ممكن است بسيارى از اقوال در اين مورد درست باشد، بدون آن
كه معنى اين سخن باطل بودن چيزى جز آن بوده باشد.