توضيحش اينستكه: عوارض بر سه دسته هستند:
1- آنكه عروضش بر معروض و اتّصاف معروض بآن هر دو در خارج
است مانند: سواد (سياهى) و بياض (سفيدى) كه عروض ايندو بر جسم اسود و
ابيض در خارج و اتّصاف جسم نيز باين دو رنگ در خارجست فلذا مثل اينقسم از
عوارض بنابر هر دو اصطلاح معقول اوّل مىباشد.
2- آنكه هم اتّصاف و هم عروض در ذهن باشد مانند كلّيّت و جزئيّت
و ذاتيّت و امثال آن و اينقسم نيز بهر دو اصطلاح معقول ثانى است.
3- آنكه عروضش در ذهن ولى اتّصافش بمعقوليّت در خارج باشد
مانند:
ابوّت و بنوّت و فوقيّت و امثال آن كه عروض اينها بلحاظ كلّيّتى كه
دارند در ذهن بوده ولى اتّصاف معروض با يا اين يا فوق مسلّما در خارج است
و اينقسم از عوارض باصطلاح حكماء معقول ثانى هستند ولى از نظر منطقيّين
چنين نيست چون ايشان عروض و اتّصاف را گفتهاند كه هر دو در ذهن بايد
باشد.
قوله: و الاوّل المعقود به من القضايا: طبق فرموده مصنّف در حاشيه اين عبارت
اشاره است بتعريف ديگرى كه براى معقول ثانى باصطلاح اهل ميزان و اهل
حكمت كردهاند يعنى گفتهاند:
معقول ثانى منطقى آنستكه قضاياى ذهنيّه از آن تشكيل شود ولى معقول
ثانى فلسفى آنستكه قضاياى حقيقيّه را تشكيل دهد.
قوله: و وجه التّسميه على الاوّل: اين عبارت اشاره است به وجه تسميه معقول
بثانى بهر كدام از دو اصطلاح و اجمال آن اينست كه بنابر اصطلاح منطقيّين وجه
تسميه ظاهر است زيرا اگر هم اتّصاف و هم عروض در ذهن بود قهرا معروض آن
نيز بايد معقول ذهنى ديگرى باشد و چون عارض رتبهاش بعد از معروض است لذا
معروض معقول اوّل بوده و عارض معقول ثانى.
و امّا وجه تسميه باصطلاح اهل فلسفه اينست كه عروض مثل فوقيّت و