ظاهر و روشن است كه اينقسم از عارض بهر دو اصطلاح معقول اوّل
مىباشد.
2- عارضى كه عروضش بر معروض و اتّصاف معروض بآن هر دو در
عقل باشد مانند كلّيّت.
3- عارضى كه عروض آن بر معروض در عقل بوده ولى اتّصاف
معروض بآن در خارج باشد همچون ابوّت چه آنكه ابوّت اگرچه در خارج شيئ
محاذى ندارد همانطوريكه كلّيّات چنين مىباشند ولى در عين حال اتّصاف پدر
به ابوّت در خارج است.
و ايندو عارض اخير (يعنى عارض قسم دوّم و سوّم) هر دو معقول ثانى
مىباشند.
و قسم اوّل يعنى معقول ثانى باصطلاح منطقيّين را بنحو ديگر تعريف
كرده و گفتهاند آنستكه قضاياى ذهنيّه از آن تشكيل شوند.
و قسم دوّم يعنى معقول ثانى باصطلاح منطقيّين را بنحو ديگر تعريف
و قسم دوّم يعنى معقول ثانى باصطلاح حكماء آنستكه قضاياى حقيقيّه
را تشكيل دهد.
و وجه تسميه معقول « بالثّانى » بنابر اوّل كه اصطلاح اهل ميزان باشد
ظاهر و روشن است زيرا شخص وقتى عارض را تعقّل بكند بطور قطع اين عارض
را تصوّر و تعقّل نمىكند مگر بعنوان عارض براى معقول ديگر كه آن معروض
مىباشد پس تعقّل عارض در مرتبه دوّم واقع است.
و امّا بنابر اصطلاح حكماء جهتش آنستكه تا ماداميكه تحليل و تجزيه
عقلى حاصل نشده و معروض ابتداء تعقّل نشود عارض در مرحله ثانى تعقّل و
تصوّر نخواهد گشت.
شرح فارسى:
توضيح
نسبت بين معقول ثانى باصطلاحين
گفته شد بين معقول ثانى فلسفى و منطقى عام و خاص مطلق است