خارج بوده يا در عقل ما باشد.
تعريفى كه ابتداء گذشت از منطقيّين مىباشد و مثال معقول ثانى
باصطلاح منطقيّين معرّف و ساير موضوعات مسائل منطق همچون نوعيّت و
جنسيّت و ذاتيّت و عرضيّت و قضيّه و قياس مىباشد.
بنابراين عروض معروفيّت براى حيوان ناطق نسبت بانسان و اتّصافش بآن
در عقل است زيرا حيوان ناطق در خارج جزئى بوده و جزئى معرّف نيست پس
آنچه در خارج است ذات حيوان ناطق مىباشد نه وصف معرفيّت آن.
و تعريفى كه دوّم ذكر شد مصطلح فلسفى در معقول ثانى است و آن از
تعريف اوّل اعمّ مىباشد.
شرح فارسى:
توضيح
معقول ثانى
باصطلاح حكماء
ايشان در تعريف معقول ثانى گفتهاند:
معقول ثانى آنستكه عروضش در ذهن باشد اعمّ از اينكه اتّصافش
بمعقوليّت در خارج باشد يا در ذهن پس بين اصطلاحين عامّ و خاصّ مطلق
مىشود باين معنا كه معقول باصطلاح حكماء عامّ مطلق و باصطلاح منطقيّين
خاصّ مطلق مىباشد.
مثال
و امّا مثاليكه براى آن ذكر كردهاند مانند كلّيّه موضوعات منطق هم چون
معرّفيّت و نوعيّت و جنسيّت و امثال اينها مثلا در تعريف انسان كه مىگوئيم هو
الحيوان النّاطق نفس اينمهوم عارى از مشخّصات معقول اوّل است ولى