الف: واو، عاطرفه و « اذكر » فعل و فاعل، ربّك، مضاف و مضاف اليه، مفعول
براى « اذكر » كثيرا، حال است از فاعل در « اذكر » واو، عاطفه، سبّح: فعل و فاعل و مفعولش محذوف است بالعشى: جار و
مجرور، متعلّق به « سبّح » و الابكار، معطوف است به « العشى » .
ب: انّ: از حروف مشبهة بالفعل، ما: كافّه، وضعت، ماضى مجهول و « الزكوة » نائب فاعلش مىباشد و « قوتا » مفعول له تحصيلى است و عاملش « وضعت » مىباشد و كلمه « للفقراء » جار و مجرور بوده و متعلق است به « قوتا » ، و توفيرا، معطوف است به « قوتا » ، « لاموال » جار و مجرور، متعلق است به « توفيرا » مضاف و « كم » مضاف اليه آن مىباشد.