كه مسند و مسند اليه هستند بسا هردو اسم بوده و بدينترتيب در تحقّق
كلام به غير اسم نيازى نمىباشد همچون: زيد قائم.
ولى فعل چون صرفا مسند قرار گرفته و حرف هيچيك از دو طرف اسناد را
نمىپذيرد لاجرم ايندو باسم نياز دارند چون هرمسندى، مسند اليهى دارد كه قطعا اسم
است پس امكان ندارد كه دو كلام و جمله مفيدى فعل باشد بدون اسم ولى ممكنست دو اسم
باشند بدون فعل همچون مثال گذشته.
و همچنين چون حرف صرفا براى ارتباط و وصل كردن طرفين اسناد بكار
مىرود از اينرو محتاج باسم است و بدون آن داراى قوامى نمىباشد.
و از توضيح مختصرى كه داديم معلوم شد كه مقصود از طرفين اسناد مسند و
مسند اليه است.
قوله: و احتياجهما اليه: ضمير تثنيه
به فعل و حرف و ضمير مفرد در « اليه » به اسم راجع است.
متن: «10»
بالجرّ و التّنوين و النّداء و ال
و مسند للاسم تمييز حصل
تجزيه و تركيب
بالجرّ: جارّ و مجرور، متعلّق به « حصل ».
واو: عاطفه و « التّنوين » و « النّداء » و « ال » و « مسند » تمام معطوف به « الجرّ » هستند.
للاسم: جارّ و مجرور، خبر مقدّم است براى « تميز » و تميز موصوف است براى « حصل » و مجموع موصوف و صفت مبتداء مؤخّر مىباشند.
ترجمه:
امتيازى كه بواسطه جرّ و تنوين و نداء و الف و لام و مسند اليه واقع
شدن حاصل است تنها براى اسم مىباشد.