معرفه بوده و از حيث تعريف در يك رتبه باشند لازم است اوّلى را
مبتداء فرض نموده و دوّمى را خبر مانند فرموده حضرت امير المؤمنين عليه السّلام:
يا كميل اخوك دينك فاحتط لدينك بما شئت.
( اى كميل
برادر تو دين تو مىباشد پس تا آنجائيكه مىتوانى براى دينت احتياط بنما).
شاهد در « اخوك دينك» بوده كه « اخوك » مبتداء بوده و « دينك » خبر آن مىباشد.
سپس شارح گويد:
از كلام مصنّف در اينجا اينطور استفاده مىشود كه اصل در مبتداء
تقديمش برخبر مىباشد.
مؤلّف گويد:
وجه استفاده مزبور اينستكه وقتى مصنّف حكم نمود باينكه اصل در خبر
تأخير آن از مبتداء است مقتضاى مقابله آنست كه در قبال آن اصل در مبتداء تقديمش
برخبر است.
قوله: ان تؤخّرا: الف در « تؤخّرا » اطلاقى است.
قوله: لانّها وصف: ضمير در « لانّها » به اخبار راجع است.
قوله: فحقّها التأخير: ضمير در « حقّها » به اخبار برمىگردد.
قوله: كالوصف: يعنى
همانطوريكه در وصف حقّ اينستكه از موصوف مؤخّر واقع شود.
قوله: و جوّزوا التّقديم لها: ضمير در « لها » به اخبار راجع است.
قوله: حاصل بذلك: مشار اليه « ذلك » تقديم خبر برمبتداء مىباشد.