مفعولى در « يتحمّله » به ضمير راجع است.
قوله: فهو ذو ضمير: ضمير « هو » به خبر راجع است.
قوله: مستتر فيه: ضمير در « فيه » به خبر عود مىكند.
قوله: هذا اذا لم يرفع الخ: مشار اليه « هذا » استتار ضمير در خبر مشتقّ مىباشد.
المباحث النحويه شرح سيوطى ؛ ج1 ؛ ص408
قوله: فان رفعه: ضمير فاعلى در « رفعه » به خبر مشتقّ راجع بوده و ضمير مفعولى به اسم ظاهر عود مىكند.
قوله: لم يتحمّل: يعنى لم يتحمّل الخبر الضّمير.
قوله: و ان جرى الخ: كلمه « واو » عاطفه بوده و لفظ « ان » بكسر همزه تا شرطيّه باشد و جمله شرطيّه معطوف است به جمله شرطيّه اذا لم يرفع الخ.
قوله: على من هوله: ضمير « هو » به خبر و ضمير مجرورى در « له » به « من » راجع است كه مقصود از آن مبتداء مىباشد.
قوله: و الّا: يعنى و اگر جارى برمبتداء نشده باشد.
قوله: فله حكم: ضمير در « له » به خبر راجع است.
قوله: ذكره بقوله: ضمير فاعلى در « ذكره » و ضمير مجرورى در « بقوله » به مصنّف راجع بوده و ضمير منصوبى در « ذكره » به حكم عائد است.
متن: «122»
و ابرزنه مطلقا حيث تلا
ما ليس معناه له محصّلا
تجزيه و تركيب
ابرزنه: فعل امر و ضمير « انت » فاعلش و ضمير متّصل بآن مفعولش مىباشد كه به ضمير راجع است.
مطلقا: حال است از ضمير مفعولى.
حيث: ظرف مكان، متعلّق به « ابرزنه » ، مضاف.