تلا: فعل ماضى از باب نصر، ينصر، ناقص واوى و ضمير مستتر در آن فاعلش
بوده كه به « خبر » راجع است.
ما: موصوله، مفعول براى « تلى ».
ليس: از افعال ناقصه، با اسم و خبرش صله و عائد است براى « ما ».
معناه: مضاف و مضاف اليه، اسم براى « ليس » و ضمير مضاف اليهى به خبر راجع است.
له: جار و مجرور، متعلّق به « محصّلا » و ضمير مجرورى به « ماء موصوله» راجع است.
محصّلا: بصيغه اسم مفعول، خبر براى « ليس ».
ترجمه:
البتّه ضمير را در هرحالى از حالات كه باشد بارز بياور در صورتيكه
خبر پهلوى كلمهاى واقع شود كه معناى خبر براى آن ثابت نمىباشد.
شرح عربى:
و ابرزنه، اى الضّمير وجوبا، مطلقا، سواء امن من اللّبس ام لم يؤمن،
حيث تلى، اى وقع ذلك الوصف بعد، ما، اى مبتدء، ليس معناه، اى معنى ذلك الوصف، له،
اى للمبتداء، محصّلا، بل كان محصّلا لغيره اى كان وصفا جاريا على غير من هوله كزيد
عمرو ضاربه هو.
و زيد هند ضاربها هو.
و اجاز الكوفيّون الاستتار اذا امن اللّبس و اختاره المصنّف فى
الكافيّة.
ترجمه و شرح:
مورد وجوب ابرازضمير رابط در خبر
مصنّف گويد:
البتّه ضمير را بطور مطلق بارز بياور در موردى كه خبر بعد از كلمهاى
واقع شود كه معنايش براى آنكلمه حاصل و ثابت نباشد.