حروفى است كه اصل ساختمان فعل را تشكيل مىدهند همچون:
ض، ر، ب در ضرب و ن، ص، و در نصر.
مؤلّف گويد:
از كلام شارح اينطور استفاده مىشود كه صفت آنستكه هم معناى فعل و هم
حروف آنرا داشته باشد بنابراين كلمهاى كه تنها معناى فعل را در برداشته باشد
همچون « هذا » كه بمعناى « اشير » بوده يا رويد كه بمعناى « امهل » مىباشد صفت نبوده و از جوامد
بحساب آمده لاجرم از ضمير رابط خالى و مجرّد هستند.
سپس در ذيل « فارغ » مىگويد:
يعنى خبر جامد از ضمير خالى مىباشد.
و اين البتّه رأى اهل بصره است و دليلشان اينستكه:
متحمّل بودن خبر بضمير فرع براينستكه بتواند اسم ظاهر را بنابر
فاعليّت رفع دهد و اين معنا منحصرا در فعل و آنچه بمعناى آن هست مىباشد.
ولى اهل كوفه معتقدند كه خبر جامد مشتمل برضمير بوده همانطوريكه
مشتقّ اينطور است.
خبر مشتقّ و حكم آن
مصنّف گويد:
و اگر خبر مشتقّ باشد پس صاحب ضميرى است كه در آن مستكن مىباشد.
شارح گويد:
مقصود اينستكه:
اگر خبر مفرد مشتقّ يا مأوّل بآن بود حتما مشتمل برضميرى است كه
بمبتداء برگردد.
خبر مشتقّ مانند: زيد ضارب كه ضمير « هو » در « ضارب » مستتر بوده
و به زيد راجع است.