و ساهى و نظير ايندو همچون آدم مست و ديوانه مىگويند از اينرو مصنّف
براى اينكه اين شرط را اعتبار نموده و بواسطهاش الفاظ ياد شده را از كلام خارج
نمايد به ذكر مثال اكتفاء كرده و گفت كلام مانند: استقم.
البتّه مصنّف در اعتبار اين شرط تصريح نكرده و صرفا بطور اشاره آنرا
بيان نمود و وجه آن اينستكه:
عادت و مشى وى آنستكه بواسطه ذكر مثال حكم را بيان مىنمايد كه
البتّه اين رويّه از جهتى مطلوب و پسنديده است زيرا:
اوّلا: مقصود با عبارتى مختصرتر بيان شده و با يك لفظ بسا معانى
متعدّدى اعطاء و افاده مىگردد.
و ثانيا: مخاطب و طرق سخن براى درك مقصود متكلّم به دقّت و امعان نظر
بيشترى نيازمند است كه اين خود باعث تقويت فكر و استقرار مطلب در ذهن مىباشد.
كلام مصنّف دركتاب تسهيل
بعدا شارح مىگويد:
مصنّف در كتاب تسهيل مقصود بودن كلام را مطلق نگذاشته بلكه مقيّد
نموده باينكه بايد « لذاته » باشد.
يعنى كلام آنستكه لفظ مفيد مقصود متكلّم ذاتا مورد قصد وى باشد
باينمعنا كه به تبعيّت از امر ديگرى مطلوب و مقصود قرار نگيرد.
ناگفته نماند اين قيد در كتاب تسهيل از اينجهت مورد اعتبار قرار
گرفته تا آنچه مقصود تبعى و بخاطر غير مورد قصد است از دايره كلام خارج گردد همچون
جملهاى كه صله و جزاء واقع شده است.